Top Ad unit 728 × 90

JEHOVAH IS GOD

خداوند شبان من است

کلام خداوند

داوران-باب چهاردهم Judges-14


گوش کنید به کتب پیامبران-داوران-باب چهاردهم
ازدواج شمشون  

۱ و شَمْشُون به تِمْنَه فرود آمده، زنی از دختران فلسطینیان در تِمْنَه دید. 
۲ و آمده، به پدر و مادر خود بیان کرده، گفت: «زنی از دختران فلسطینیان در تِمْنَه دیدم. پس الآن او را برای من به زنی بگیرید.» 
۳ پدر و مادرش وی را گفتند: «آیا از دختران برادرانت و در تمامی قوم من دختری نیست که تو باید بروی و از فلسطینیان نامختون زن بگیری؟» شَمْشُون به پدر خود گفت: «او را برای من بگیر زیرا در نظر من پسند آمد.» 
۴ اما پدر و مادرش نمی‌دانستند که این از جانب خداوند است، زیرا که بر فلسطینیان علتی می‌خواست، چونکه در آن وقت فلسطینیان بر اسرائیل تسلط می‌داشتند. 
۵ پس شَمْشُون با پدر و مادر خود به تِمْنَه فرود آمد؛ و چون به تاکستانهای تِمْنَه رسیدند، اینک شیری جوان بر او بغرید. 
۶ و روح خداوند بر او مستقر شده، آن را درید به طوری که بزغاله‌ای دریده شود، و چیزی در دستش نبود؛ و پدر و مادر خود را از آنچه کرده بود، اطلاع نداد. 
۷ و رفته، با آن زن سخن گفت و به نظر شَمْشُون پسند آمد. 
۸ و چون بعد از چندی برای گرفتنش بر می‌گشت، از راه به کنار رفت تا لاشة شیر را ببیند؛ و اینک انبوه زنبور، و عسل در لاشة شیر بود. 
۹ و آن را به دست خود گرفته، روان شد و در رفتن می‌خورد تا به پدر و مادر خود رسیده، به ایشان داد و خوردند. اما به ایشان نگفت که عسل را از لاشة شیر گرفته بود. 
۱۰ و پدرش نزد آن زن آمد و شَمْشُون در آنجا مهمانی کرد، زیرا که جوانان چنین عادت داشتند. 
۱۱ و واقع شد که چون او را دیدند، سی رفیق انتخاب کردند تا همراه او باشند. 
۱۲ و شَمْشُون به ایشان گفت: معمایی برای شما می‌گویم، اگر آن را برای من در هفت روز مهمانی حل کنید و آن را دریافت نمایید، به شما سی جامة کتان و سی دست رخت می‌دهم. 
۱۳ و اگر آن را برای من نتوانید حل کنید، آنگاه شما سی جامة کتان و سی دست رخت به من بدهید.» ایشان به وی گفتند: «معمای خود را بگو تا آن را بشنویم.
۱۴ به ایشان گفت: از خورنده خوراک بیرون آمد، و از زور آور شیرینی بیرون آمد.» و ایشان تا سه روز معما را نتوانستند حل کنند. 
۱۵ و واقع شد که در روز هفتم به زن شَمْشون گفتند: «شوهر خود را ترغیب نما تا معمای خود را برای ما بیان کند، مبادا تو را و خانة پدر تو را به آتش بسوزانیم. آیا ما را دعوت کرده‌اید تا ما را تاراج نمایید یا نه؟»
۱۶ پس زن شَمْشُون پیش او گریسته، گفت: «به درستی که مرا بغض می‌نمایی و دوست نمی‌داری زیرا معمایی به پسران قوم من گفته‌ای و آن را برای من بیان نکردی.» او وی را گفت: «اینک برای پدر و مادر خود بیان نکردم؛ آیا برای تو بیان کنم؟» 
۱۷ و در هفت روزی که ضیافت ایشان می‌بود پیش او می‌گریست، و واقع شد که در روز هفتم چونکه او را بسیار الحاح می‌نمود، برایش بیان کرد و او معما را به پسران قوم خود گفت. 
۱۸ و در روز هفتم مردان شهر پیش از غروب آفتاب به وی گفتند که «چیست شیرین‌تر از عسل و چیست زور آورتر از شیر.» او به ایشان گفت: «اگر با گاو من خیش نمی‌کردید، معمای مرا دریافت نمی‌نمودید.» 
۱۹ و روح خداوند بر وی مستقر شده، به اَشْقَلون رفت و از اهل آنجا سی نفر را کشت، و اسباب آنها را گرفته، دسته‌های رخت را به آنانی که معما را بیان کرده بودند، داد و خشمش افروخته شده، به خانة پدر خود برگشت. 
۲۰ و زن شَمْشُون به رفیقش که او را دوست خود می‌شمرد، داده شد.

                                                                                   
داوران-باب چهاردهم Judges-14 Reviewed by جواد on چهارشنبه, آذر ۱۱, ۱۳۹۴ Rating: 5
All Rights Reserved by Jehovah Lord | Copyright © 2009 - 2025
Designed by , Javad Sorahi

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

با پشتیبانی Blogger.