غزل غزلهای سلیمان-باب سوم Song of Solomon-03

محبوبه
۱ شبانگاه در بستر خود او را که جانم دوست میدارد طلبیدم. او را جستجو کردم امّا نیافتم.
۲ گفتم الآن برخاسته، در کوچهها و شوارع شهر گشته، او را که جانم دوست میدارد خواهم طلبید. او را جستجو کردم امّا نیافتم.
۳ کشیکچیانی که در شهر گردش میکنند، مرا یافتند. گفتم که «آیا محبوب جان مرا دیدهاید؟»
۴ از ایشان چندان پیش نرفته بودم که او را که جانم دوست میدارد، یافتم. و او را گرفته، رها نکردم تا به خانه مادر خود و به حجره والده خویش در آوردم.
۵ ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوهای صحرا قسم میدهم که محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار مکنید و بر مینگیزانید.
۶ این کیست که مثل ستونهای دود از بیابان بر میآید و به مرّ و بخور و به همه عطریات تاجران معطّر است؟
۷ اینک تخت روان سلیمان است که شصت جبّار از جبّاران اسرائیل به اطراف آن میباشند.
۸ همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده هستند. شمشیر هر یک به سبب خوف شب بر رانش بسته است.
۹ سلیمان پادشاه تخت روانی برای خویشتن از چوب لبنان ساخت.
۱۰ ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا و کرسیاش را از ارغوان ساخت، و وسطش به محبّت دختران اورشلیم مُعَرَّق بود.
۱۱ ای دختران صهیون، بیرون آیید و سلیمان پادشاه را ببینید، با تاجی که مادرش در روز عروسی وی و در روز شادی دلش آن را بر سر وی نهاد.

غزل غزلهای سلیمان-باب سوم Song of Solomon-03
Reviewed by جواد
on
سهشنبه, مهر ۰۷, ۱۳۹۴
Rating:
