Top Ad unit 728 × 90

JEHOVAH IS GOD

خداوند شبان من است

کلام خداوند

پیدایش-باب بیست و پنجم 25-Genesis


گوش کنید به تورات مقدس-پیدایش-باب بیست و پنجم
رحلت ابراهیم

۱ و ابراهیم، دیگر بار، زنی گرفت که قطوره نام داشت. 
۲ و او زمران و یقشان و مَدان و مِدیان و یشباق و شوحا را برای او زایید. 
۳ و یقشان، شِبا و دِدان را آورد. و بنی ددان، اَشوریم و لطوشیم و لاُمیم بودند. 
۴ و پسران مدیان، عیفا و عیفَر و حنوک و ابیداع و الداعه بودند. جملة اینها، اولاد قطوره بودند. 
۵ و ابراهیم تمام مایملک خود را به اسحاق بخشید. 
۶ اما به پسران کنیزانی که ابراهیم داشت، ابراهیم عطایا داد، و ایشان را در حین حیات خود، از نزد پسر خویش اسحاق، به جانب مشرق، به زمین شرقی فرستاد. 
۷ این است ایام سالهای عمر ابراهیم، که زندگانی نمود: صد و هفتاد وپنج سال. 
۸ و ابراهیم جان بداد، و در کمال شیخوخیت، پیر و سیر شده، بمرد. و به قوم خود ملحق شد. 
۹ و پسرانش، اسحاق و اسماعیل، او را در مغارة مکفیله، در صحرای عفرون بن صوحارحتی، در مقابل ممری دفن کردند. 
۱۰ آن صحرایی که ابراهیم از بنی حت خریده بود. در آنجا ابراهیم و زوجه اش ساره مدفون شدند. 
۱۱ و واقع شد بعد از وفات ابراهیم، که خدا پسرش اسحاق را برکت داد، و اسحاق نزد بئرلَحَی رُئی ساکن بود.

پسران اسماعیل

۱۲ این است پیدایش اسماعیل بن ابراهیم که هاجر مصری، کنیز ساره، برای ابراهیم زایید. 
۱۳ و این است نامهای پسران اسماعیل، موافق اسمهای ایشان به حسب پیدایش ایشان. نخست زادة اسماعیل، نَبایوت، و قیدار و اَدَبیل و مِبسام. 
۱۴ و مشماع و دومه و مسا 
۱۵ و حدار و تیما و یطُور و نافِیش و قِدْمَه. 
۱۶ اینانند پسران اسماعیل، و این است نامهای ایشان در بُلدان و حله های ایشان، دوازده امیر، حسب قبایل ایشان. 
۱۷ و مدت زندگانی اسماعیل، صد و سی و هفت سال بود که جان را سپرده، بمرد و به قوم خود ملحق گشت. 
۱۸ و ایشان از حویله تا شور، که مقابل مصر، به سمت آشور واقع است، ساکن بودند. و نصیب او در مقابل همة برادران او افتاد.

پسران اسحا ق

۱۹ و این است پیدایش اسحاق بن ابراهیم. ابراهیم، اسحاق را آورد. 
۲۰ و چون اسحاق چهل ساله شد، رفقه دختر بتوئیل ارامی و خواهر لابان ارامی را، از فدان ارام به زنی گرفت. 
۲۱ و اسحاق برای زوجة خود، چون که نازاد بود، نزد خداوند دعا کرد. و خداوند او را مستجاب فرمود و زوجه اش رفقه حامله شد. 
۲۲ و دو طفل در رحم او منازعت می کردند. او گفت: « اگر چنین باشد، من چرا چنین هستم؟ » پس رفت تا از خداوند بپرسد. 
۲۳ خداوند به وی گفت: « دو امت در بطن تو هستند، و دو قوم از رحم تو جدا شوند و قومی بر قومی تسلط خواهد یافت، و بزرگ، کوچک را بندگی خواهد نمود. » 
۲۴ و چون وقت وضع حملش رسید، اینک توأمان در رحم او بودند. 
۲۵ و نخستین، سرخ فام بیرون آمد و تمامی بدنش مانند پوستین، پشمین بود. و او را عیسو نام نهادند. 
۲۶ و بعد از آن، برادرش بیرون آمد و پاشنة عیسو را به دست خود گرفته بود و او را یعقوب نام نهادند. و درحین ولادت ایشان، اسحاق، شصت ساله بود. 
۲۷ و آن دو پسر، نمو کردند، و عیسو صیادی ماهر، و مرد صحرایی بود. و اما یعقوب، مرد ساده دل و چادرنشین. 
۲۸ و اسحـاق، عیسـو را دوست داشتی، زیرا که صید او را می خورد. امـا رفقه، یعقوب را محبت نمودی. 
۲۹ روزی یعقوب آش می پخت و عیسو وا مانده، از صحرا آمد. 
۳۰ و عیسو به یعقوب گفت: « از این آش ادوم ( یعنی سرخ ) مرا بخوران، زیرا که وامانده ام. » از این سبب او را ادوم نامیدند. 
۳۱ یعقوب گفت: « امروز نخست زادگی خود را به من بفروش. » 
۳۲ عیسو گفت: اینک من به حالت موت رسیده ام، پس مرا از نخست زادگی چه فایده؟
۳۳ یعقوب گفت: امروز برای من قسم بخور.  پس برای او قسم خورد، و نخست زادگی خود را به یعقوب فروخت. 
۳۴ و یعقوب نان و آش عدس را به عیسو داد، که خورد و نوشید و برخاسته، برفت. پس عیسو نخست زادگی خود را خوار نمود.


                                                                                   
پیدایش-باب بیست و پنجم 25-Genesis Reviewed by جواد on شنبه, تیر ۲۷, ۱۳۹۴ Rating: 5
All Rights Reserved by Jehovah Lord | Copyright © 2009 - 2025
Designed by , Javad Sorahi

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

با پشتیبانی Blogger.