Top Ad unit 728 × 90

JEHOVAH IS GOD

خداوند شبان من است

کلام خداوند

استر-باب پنجم Esther-05


گوش کنید به کتب پیامبران-استر-باب پنجم


درخواست استر از پادشاه  

۱ و در روز سوّم، اِسْتَر لباس ملوکانه پوشیده، به صحن دروازه اندرونی پادشاه، در مقابل خانه پادشاه بایستاد و پادشاه، بر کرسی خسروی خود در قصر سلطنت، روبروی دروازه خانه نشسته بود. 
۲ و چون پادشاه، اِسْتَر ملکه را دید که در صحن ایستاده است، او در نظر وی التفات یافت. و پادشاه چوگان طلا را که در دست داشت، به سوی اِسْتَر دراز کرد و اِسْتَر نزدیک آمده، نوک عصا را لمس کرد. 
۳ و پادشاه او را گفت: «ای اِسْتَر ملکه، تو را چه شده است و درخواست تو چیست؟ اگر چه نصف مملکت باشد، به تو داده خواهد شد.» 
۴ اِسْتَر جواب داد که «اگر به نظر پادشاه پسند آید، پادشاه با هامان امروز به ضیافتی که برای او مهیا کرده‌ام بیاید.» 
۵ آنگاه پادشاه فرمود که «هامان را بشتابانید، تا برحسب کلام اِسْتَر کرده شود.» پس پادشاه و هامان، به ضیافتی که اِسْتَر برپا نموده بود آمدند. 
۶ و پادشاه در مجلس شراب به اِسْتَر گفت: «مسؤول تو چیست که به تو داده خواهد شد و درخواست تو کدام؟ اگرچه نصف مملکت باشد، برآورده خواهد شد.» 
۷ اِسْتَر در جواب گفت: مسؤول و درخواست من این است، 
۸ «که اگر در نظر پادشاه التفات یافتم و اگر پادشاه مصلحت داند که مسؤول مرا عطا فرماید و درخواست مرا بجا آورد، پادشاه و هامان به ضیافتی که به جهت ایشان مهیا می‌کنم بیایند و فردا امر پادشاه را بجا خواهم آورد.»

غضب هامان بر مردخای  

۹ پس در آن روز هامان شادمان و مسرور شده، بیرون رفت. لیکن چون هامان، مردخای را نزد دروازه پادشاه دید که به حضور او برنمی‌خیزد و حرکت نمی‌کند، آنگاه هامان بر مردخای به شدّت غضبناک شد. 
۱۰ امّا هامان خودداری نموده، به خانه خود رفت و فرستاده، دوستان خویش و زن خود زَرَش را خواند. 
۱۱ و هامان برای ایشان، فراوانی توانگری خود و کثرت پسران خویش را و تمامی عظمتی را که پادشاه به او داده و او را بر سایر رؤسا و خدّام پادشاه برتری داده بود، بیان کرد. 
۱۲ و هامان گفت: «اِسْتَر ملکه نیز کسی را سوای من به ضیافتی که برپا کرده بود، همراه پادشاه دعوت نفرمود و فردا نیز او مرا همراه پادشاه دعوت کرده است.» 
۱۳ «لیکن همه این چیزها نزد من هیچ است، مادامی که مُرْدِخای یهود را می‌بینم که در دروازه پادشاه نشسته است.» 
۱۴ آنگاه زوجه‌اش زرش و همه دوستانش او را گفتند: «داری به بلندی پنجاه ذراع بسازند و بامدادان، به پادشاه عرض کن که مُردخای را بر آن مصلوب سازند. پس با پادشاه با شادمانی به ضیافت برو.» و این سخن به نظر هامان پسند آمده، امر کرد تا دار را حاضر کردند.

                                                                                   
استر-باب پنجم Esther-05 Reviewed by جواد on جمعه, آذر ۲۷, ۱۳۹۴ Rating: 5
All Rights Reserved by Jehovah Lord | Copyright © 2009 - 2025
Designed by , Javad Sorahi

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

با پشتیبانی Blogger.