Top Ad unit 728 × 90

JEHOVAH IS GOD

خداوند شبان من است

کلام خداوند

دانیال-باب دهم Daniel-10



گوش کنید به کتب پیامبران-دانیال-باب دهم


رؤیای «مرد»  

۱ در سال سوم کورش پادشاه فارس، امری بر دانیال که به بَلْطَشَصَّر مسمّی بود کشف گردید و آن امر صحیح و مشقّت عظیمی بود. پس امر را فهمید و رؤیا را دانست. 
۲ در آن ایام من دانیال سه هفته تمام ماتم گرفتم. 
۳ خوراک لذیذ نخوردم و گوشت و شراب به دهانم داخل نشد و تا انقضای آن سه هفته خویشتن را تدهین ننمودم. 
۴ و در روز بیست و چهارم ماه اول من بر کنار نهر عظیم یعنی دجله بودم. 
۵ و چشمان خود را برافراشته دیدم که ناگاه مردی ملبّس به کتان که کمربندی از طلای اوفاز بر کمر خود داشت، 
۶ و جسد او مثل زبرجد و روی وی مانند برق و چشمانش مثل شعله‌های آتش و بازوها و پایهایش مانند رنگ برنج صیقلی و آواز کلام او مثل صدای گروه عظیمی بود. 
۷ و من دانیال تنها آن رؤیا را دیدم و کسانی که همراه من بودند رؤیا را ندیدند لیکن لرزش عظیمی بر ایشان مستولی شد و فرار کرده، خود را پنهان کردند. 
۸ و من تنها ماندم و آن رؤیای عظیم را مشاهده می‌نمودم و قوّت در من باقی نماند و خرّمی من به پژمردگی مبدّل گردید و دیگر هیچ طاقت نداشتم. 
۹ اما آواز سخنانش را شنیدم؛ و چون آواز کلام او را شنیدم، به روی خود بر زمین افتاده، بیهوش گردیدم. 
۱۰ که ناگاه دستی مرا لمس نمود و مرا بر دو زانو و کف دستهایم برخیزانید. 
۱۱ و او مرا گفت: «ای دانیال مرد بسیار محبوب! کلامی را که من به تو می‌گویم فهم کن و بر پایهای خود بایست زیرا که الآن نزد تو فرستاده شده‌ام.» و چون این کلام را به من گفت لرزان بایستادم.» 
۱۲ و مرا گفت: «ای دانیال مترس زیرا از روز اول که دل خود را بر آن نهادی که بفهمی و به حضور خدای خود تواضع نمایی سخنان تو مستجاب گردید و من به سبب سخنانت آمده‌ام.» 
۱۳ اما رئیس مملکت فارس بیست و یک روز با من مقاومت نمود و میکائیل که یکی از رؤسای اولین است به اعانت من آمد و من در آنجا نزد پادشاهان فارس ماندم. 
۱۴ «و من آمدم تا تو را از آنچه در ایام آخر بر قوم تو واقع خواهد شد اطّلاع دهم زیرا که این رؤیا برای ایام طویل است.» 
۱۵ و چون اینگونه سخنان را به من گفته بود به روی خود بر زمین افتاده، گنگ شدم. 
۱۶ که ناگاه کسی به شبیه بنی آدم لبهایم را لمس نمود و من دهان خود را گشوده، متکلم شدم و به آن کسی که پیش من ایستاده بود گفتم: «ای آقایم از این رؤیا درد شدیدی مرا در گرفته است و دیگر هیچ قوّت نداشتم.» 
۱۷ «پس چگونه بنده آقایم بتواند با آقایم گفتگو نماید و حال آنکه از آن وقت هیچ قوّت در من برقرار نبوده، بلکه نفس هم در من باقی نمانده است.» 
۱۸ پس شبیه انسانی بار دیگر مرا لمس نموده، تقویت داد، 
۱۹ و گفت: «ای مرد بسیار محبوب مترس! سلام بر تو باد و دلیر و قوی باش!» چون این را به من گفت تقویت یافتم و گفتم:«ای آقایم بگو زیرا که مرا قوّت دادی.» 
۲۰ پس گفت: «آیا می‌دانی که سبب آمدن من نزد تو چیست؟ و الآن بر می‌گردم تا با رئیس فارس جنگ نمایم و به مجرّد بیرون رفتنم، اینک رئیس یونان خواهد آمد.» 
۲۱ لیکن تو را از آنچه در کتاب حق مرقوم است اطّلاع خواهم داد و کسی غیر از رئیس شما میکائیل نیست که مرا به ضدّ اینها مدد کند.

                                                                                   
دانیال-باب دهم Daniel-10 Reviewed by جواد on یکشنبه, دی ۰۶, ۱۳۹۴ Rating: 5
All Rights Reserved by Jehovah Lord | Copyright © 2009 - 2025
Designed by , Javad Sorahi

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

با پشتیبانی Blogger.