Top Ad unit 728 × 90

JEHOVAH IS GOD

خداوند شبان من است

کلام خداوند

انجیل مرقس-باب پانزدهم Gospel of Mark-15



گوش کنید به انجیل مقدس-مرقس-باب پانزدهم


محکوم شدن عیسی 

۱ بامدادان، بی درنگ روسای کهنه با مشایخ و کاتبان و تمام اهل شورا مشورت نمودند و عیسی را بند نهاده، بردند و به پیلاطس تسلیم کردند.

در حضور پیلاطس 

۲ پیلاطس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» او در جواب وی گفت: «تو می‌گویی.»  
۳ و چون روسای کهنه ادعای بسیار بر او ‌می‌نمودند، 
۴ پیلاطس باز از او سوال کرده، گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ ببین که چقدر بر تو شهادت می‌دهند!» 
۵ اما عیسی باز هیچ جواب نداد، چنانکه پیلاطس متعجب شد.

صدور حکم مصلوب شدن 

۶ و در هر عید یک زندانی، هر که را می‌خواستند، بجهت ایشان آزاد می‌کرد. 
۷ و برابا نامی با شرکای فتنه او که در فتنـه خونریـزی کـرده بودنـد، در حبـس بـود. 
۸ آنگاه مـردم صـدا زده، شـروع کردنـد به خواستـن که بر حسب عادت با ایشان عمل نمایـد. 
۹ پیلاطس در جـواب ایشان گفت: «آیا می‌خواهیـد پادشاه یهود را برای شما آزاد کنم؟» 
۱۰ زیـرا یافته بود که روسای کهنه او را از راه حسد تسلیم کرده بودند. 
۱۱ اما روسای کهنه مردم را تحریـض کـرده بودند که بلکه براَبا را بـرای ایشـان رهـا کنـد. 
۱۲ پیلاطس باز ایشان را در جواب گفت: «پس چه می‌خواهید بکنم با آن کس که پادشاه یهودش می‌گویید؟» 
۱۳ ایشان بار دیگر فریاد کردند که «او را مصلوب کن!» 
۱۴ پیلاطس بدیشان گفت: «چـرا؟ چه بـدی کـرده است؟» ایشان بیشتر فریـاد برآوردنـد که «او را مصلـوب کـن.»  
۱۵ پـس پیلاطس چون خواست که مردم را خشنود گردانـد، براَبا را بـرای ایشـان آزاد کـرد و عیسـی را تازیانـه زده، تسلیـم نمـود تا مصلـوب شـود.

استهزای سربازان رومی 

۱۶ آنگاه سپاهیان او را به سرایی که دارالولایه است برده، تمام فوج را فراهم آوردند 
۱۷ و جامه‌ای قرمز بر او پوشانیدند و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند 
۱۸ و او را سلام کردن گرفتند که «سلام ای پادشاه یهود!» 
۱۹ و نی بر سر او زدنـد و آب دهان بر وی انداخته و زانو زده، بدو تعظیم می‌نمودند. 
۲۰ و چون او را استهزا کرده بودند، لباس قرمز را از وی کنده، جامه خودش را پوشانیدند و او را بیرون بردند تا مصلوبش سازند.

در راه جلجتا 

۲۱ و راهگذری را شمعون نام، از اهل قیروان که از بلوکات می‌آمد، و پدر اسکندر و رفس بود، مجبور ساختند که صلیب او را بردارد. 
۲۲ پس او را به موضعی که جُلجُتا نام داشت یعنی محل کاسه سر بردند 
۲۳ و شراب مخلوط به مر به وی دادند تا بنوشد لیکن قبول نکرد. 
۲۴ و چون او را مصلوب کردند، لباس او را تقسیم نموده، قرعه بر آن افکندند تا هر کس چه برد.

مصلوب شدن عیسی 

۲۵ و ساعت سوم بود که او را مصلوب کردند. 
۲۶ و تقصیر نامه وی این نوشته شد: «پادشاه یهود.»  
۲۷ و با وی دو دزد را یکی از دست راست و دیگری از دست چپ مصلوب کردند. 
۲۸ پس تمام گشت آن نوشته‌ای که می‌گوید: «از خطاکاران محسوب گشت.»  
۲۹ و راهگذران او را دشنام داده و سر خود را جنبانیده، می‌گفتند: هان ای کسی که هیکل را خراب می‌کنی و در سه روز آن را بنا می‌کنی،  
۳۰ از صلیب به زیر آمده، خود را برهان!
۳۱ و همچنین روسای کهنه و کاتبان استهزا کنان با یکدیگر می‌گفتند: دیگران را نجات داد و نمی‌تواند خود را نجات دهد. 
۳۲ مسیح، پادشاه اسرائیل، الآن از صلیب نزول کند تا ببینیم و ایمان آوریم. و آنانی که با وی مصلوب شدند، او را دشنام می‌دادند.

جان سپردن عیسی 

۳۳ و چون ساعت ششم رسید، تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فرو گرفت. 
۳۴ و در ساعت نهم، عیسی به آواز بلند ندا کرده، گفت: «ایلوئی ایلوئی، لماَ سبَقْتَنی؟» یعنی «الهی الهی چرا مرا واگذاردی؟» 
۳۵ و بعضی از حاضرین چون شنیدند گفتند: الیاس را می‌خواند 
۳۶ پس شخصی دویده، اسفنجی را از سرکه پُر کرد و بر سر نی نهاده، بدو نوشانید و گفت: «بگذارید ببینیم مگر الیاس بیاید تا او را پایین آورد.»  
۳۷ پس عیسی آوازی بلند برآورده، جان بداد. 
۳۸ آنگاه پرده هیکل از سر تا پا دوپاره شد. 
۳۹ و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود، دید که بدینطور صدا زده، روح را سپرد، گفت: «فی‌الواقع این مرد، پسر خدا بود.»  
۴۰ و زنی چند از دور نظر می‌کردند که از آنجمله مریم مجدلیه بود و مریم مادر یعقوبِ کوچک و مادر یوشا و سالومه،  
۴۱ که هنگام بودن او در جلیل پیروی و خدمت او می‌کردند. و دیگر زنان بسیاری که به اورشلیم آمده بودند.

تدفین عیسی 

۴۲ و چون شام شد، از آن جهت که روز تهیه یعنی روز قبل از سَبَّت بود،  
۴۳ یوسف نامی از اهل رامه که مرد شریف از اعضای شورا و نیز منتظر ملکوت خدا بود آمد و جرأت کرده نزد پیلاطس رفت و جسد عیسی را طلب نمود. 
۴۴ پیلاطس تعجب کرد که بدین زودی فوت شده باشد. پس یوزباشی را طلبیده، از او پرسید که «آیا چندی گذشته وفات نموده است؟» 
۴۵ چون از یوزباشی دریافت کرد، بدن را به یوسف ارزانی داشت. 
۴۶ پس کتانی خریده، آن را از صلیب به زیر آورد و به آن کتان کفن کرده، در قبری که از سنگ تراشیده بود نهاد و سنگی بر سر قبر غلطانید. 
۴۷ و مریم مجدلیه و مریم مادر یوشا دیدند که کجا گذاشته شد.


                                                                                   
انجیل مرقس-باب پانزدهم Gospel of Mark-15 Reviewed by جواد on دوشنبه, شهریور ۰۹, ۱۳۹۴ Rating: 5
All Rights Reserved by Jehovah Lord | Copyright © 2009 - 2025
Designed by , Javad Sorahi

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

با پشتیبانی Blogger.