ارمیا ( Jeremiah )
اِرْمیا نام یک از بزرگترین انبیای عهد عتیق در قرن هفتم قبل از میلاد مسیح است.
وی یکی از کاهنان شهر عناتوت، واقع در سرزمین بنیامین بود. ( عناتوت دهکده کوچکی در پنج کیلومتری شمال اورشلیم است )
نام پدرش حلقیا، که احتمالا همان یابنده کتاب تورات در زمان یوشیا از خانه خدا بوده است.
اِرْمیا در زمانی که هنوز جوان بود، توسط خداوند در سال سیزدهم پادشاهی یوشیا پادشاه یهودا به نبی امت ها برگزیده شد. (۶۲۸ قبل از میلاد)
او ازدواج نکرد و طول زندگی خود را به خدمت و نبوت کردن پرداخت. او مدت پنج سال در عناتوت بود و در این مدت مورد آزار مردم شهر و بستگان خود به واسطه نبوت کردنش قرار گرفت.
سپس شهر خود را ترک کرده و به اورشلیم رفت و در تمامیدوران پادشاهی یوشیا، وی را در اصلاحاتش در جهت خداوند همراهی کرد و کتاب تورات را که در معبد خداوند پیدا شده بود، در شهرها و در ورودی دروازه های شهر موعظه میکرد.
![]() |
( ارمیا نبی به عبری : ( יִרְמְיָה |
پس از مرگ یوشیا، در مراسم تدفین وی سوگواری و مرثیه خواند.
بعد از مرگ یوشیا، یهُوآحاز به پادشاهی رسید و در مدت سه ماه پادشاهی وی هیچ ماخذی از ارمیا در کتاب مقدس وجود ندارد. پادشاه مصر پس از برکنار کردن یهوآحاز، برادرش یهویاقیم را به پادشاهی منصوب کرد. یهویاقیم به راههای خداوند نرفت و راه شرارت را در پیش گرفت. در دوران یهویاقیم مردم به عداوت و دشمنی با ارمیا به سبب نبوتهایش پرداختند و وی مورد جفا واقع گردید و در محلی محبوس و حق خروج نداشت.
ارمیا در چهارمین سال پادشاهی یهویاقیم، کلام خداوند را در مورد ویران شدن مملکت و پادشاهی وی توسط بابلیان را بر طوماری توسط باروک نوشت، که برای تمام قوم توسط وی خوانده شد. طومار توسط یهویاقیم سوزانده شد و وی دستور بازداشت باروک و ارمیا را صادر کرد. ولی کلام ارمیا به علاوه موارد دیگری که به آن اضافه شده بود، توسط باروک دوباره نوشته شد.
ارمیا در اورشلیم، هر روزه به مردم در مورد خشم خداوند هشدار میداد، ولی هیچ تاثیری بر رفتار مردم نداشت. در دوران صدقیا، مصریان برای کمک به اورشلیم که در محاصره لشکریان کلدانیان در زمان نبوکدنصر بود، آمدند. و کلدانیان عقب نشینی کردند، ولی ارمیا نبوت کرد که آنها باز خواهند گشت و شهر را به آتش خواهند کشید. صدقیا وی را به اتهام جاسوسی برای کلدانیان برای مدت زیادی در خانه یوناتان کاتب که به زندان تبدیل شده بود، انداختند.وی هنوز در زندان بود که شهر به تصرف بابلیان درآمد (سال ۵۸۸ قبل از میلاد).
در سال نهم سلطنت صدقیا، نبوکدنصر پادشاه بابل به یهودا حمله کرد و تمام وابستگان صدقیا را کشته و او را کور کرد و با بقیه به اسارت برده و شهر را به آتش کشید. نبوکدنصر به نبوزردان رئیس جلاّدان دستور داد که ارمیا را از زندان آزاد کند. ارمیا پس از آزادی با سایر یهودیان باقی مانده در اسرائیل باقی مانده و با جَدَلْیا به مصفه رفت.
پس از مرگ جَدَلْیا، یوحانان به جای وی منصوب شد، ولی به سخنان ارمیا مبنی بر ماندن در سرزمین خود را، نپذیرفته و با تمام کسانی که نبوزردان به دست جدلیا سپرده بود، حتی باروک و ارمیا را نیز با خود به مصر برده و وارد شهر تحفنحیس شدند.
او در مدت زمان اقامت خود در مصر، تلاش کرد که کلام خداوند را به گوش مردم رسانده و آنان را متوجه گناهانشان کرده و به سمت خداوند بازگرداند.
کتاب ارمیا نه تنها بیشتر از سایر کتابهای انبیا، به ما اطلاعات کافی در مورد دوران زندگی ارمیا میدهد، بلکه ما را با شخصیت و احساسات درونی ارمیا بیشتر از سایر انبیا مانند اشعیا، آشنا میسازد.
این منبع به ما نشان میدهد که ارمیا دارای طبیعتی لطیف، حساس و دلسوز بوده است و خداوند از وی یک نبی محکم و استوار و غیر قابل جنبش در خدمتش ساخته بود.
منابع کتاب مقدس:
دوم تواریخ باب ۳۵ - پادشاهان دوم باب ۲۳ - ارمیا باب ۱ ، ۱۱ ، ۱۲ ، ۱۶ ، ۱۷ ، ۲۳ ، ۲۵ ، ۳۵ الی ۴۴ و ۵۲
ارمیا باب ۱ آیه ۶
۶ پس گفتم: «آه ای خداوند یهوه اینك من تكلّم كردن را نمیدانم چونكه طفل هستم.»
ارمیا باب ۲۵ آیه ۳
۳ «از سال سیزدهم یوشیا ابن آمون پادشاه یهودا تا امروز كه بیست و سه سال باشد، كلام خداوند بر من نازل میشد و من به شما سخن میگفتم و صبح زود برخاسته، تَكَلّم مینمودم امّاشما گوش نمیدادید.
۳ «از سال سیزدهم یوشیا ابن آمون پادشاه یهودا تا امروز كه بیست و سه سال باشد، كلام خداوند بر من نازل میشد و من به شما سخن میگفتم و صبح زود برخاسته، تَكَلّم مینمودم امّاشما گوش نمیدادید.
ارمیا باب ۱۶ آیه ۱ تا ۲
۱ و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت: ۲ «برای خود زنی مگیر و تو را در این مكان پسران و دختران نباشد.
۱ و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت: ۲ «برای خود زنی مگیر و تو را در این مكان پسران و دختران نباشد.
ارمیا باب ۱۱ آیه ۲۱
۲۱ لهذا خداوند چنین میگوید: «درباره اهل عناتوت كه قصد جان تو دارند و میگویند به نامیهوه نبوّت مكن مبادا از دست ما كشته شوی.
۲۱ لهذا خداوند چنین میگوید: «درباره اهل عناتوت كه قصد جان تو دارند و میگویند به نامیهوه نبوّت مكن مبادا از دست ما كشته شوی.
ارمیا باب ۱۲ آیه ۶ ۶ زیرا كه هم برادرانت و هم خاندان پدرت به تو خیانت نمودند و ایشان نیز در عقب تو صدای بلند میكنند پس اگر چهسخنان نیكو به تو بگویند ایشان را باور مكن
.
پادشاهان دوم باب ۲۳ آیه ۱ تا ۲
۱ و پادشاه فرستاد كه تمامیمشایخِ یهودا و اورشلیم را نزد وی جمعكردند. ۲ و پادشاه و تمامیمردان یهودا و جمیع سكنة اورشلیم با وی و كاهنان و انبیا و تمامیقوم، چه كوچك و چه بزرگ، به خانة خداوند برآمدند. و او تمامیسخنان كتاب عهدی را كه در خانة خداوند یافت شد، در گوش ایشان خواند.
۱ و پادشاه فرستاد كه تمامیمشایخِ یهودا و اورشلیم را نزد وی جمعكردند. ۲ و پادشاه و تمامیمردان یهودا و جمیع سكنة اورشلیم با وی و كاهنان و انبیا و تمامیقوم، چه كوچك و چه بزرگ، به خانة خداوند برآمدند. و او تمامیسخنان كتاب عهدی را كه در خانة خداوند یافت شد، در گوش ایشان خواند.
دوم تواریخ باب ۳۵ آیه ۲۵
۲۵ و ارمیا به جهت یوشیا مرثیه خواند و تمامیمغنیان و مغنیات یوشیا را در مراثی خویش تا امروز ذكر میكنند و آن را فریضهای در اسرائیل قرار دادند، چنانكه در سِفر مراثی مكتوب است.
۲۵ و ارمیا به جهت یوشیا مرثیه خواند و تمامیمغنیان و مغنیات یوشیا را در مراثی خویش تا امروز ذكر میكنند و آن را فریضهای در اسرائیل قرار دادند، چنانكه در سِفر مراثی مكتوب است.
ارمیا باب ۱۱ آیه ۶ تا ۸
۶ پس خداوند مرا گفت: «تمام این سخنان را در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم ندا كرده، بگو كه سخنان این عهد را بشنوید و آنها را بجا آورید. ۷ زیرا از روزی كه پدران شما را از زمین مصر برآوردم تا امروز ایشان را تأكید سخت نمودم و صبح زود برخاسته، تأكید نموده، گفتم قول مرا بشنوید. ۸ اما نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه پیروی سركشی دل شریر خود را نمودند. پس تمام سخنان این عهد را بر ایشان وارد آوردم چونكه امر فرموده بودم كه آن را وفا نمایند اما وفا ننمودند.»
۶ پس خداوند مرا گفت: «تمام این سخنان را در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم ندا كرده، بگو كه سخنان این عهد را بشنوید و آنها را بجا آورید. ۷ زیرا از روزی كه پدران شما را از زمین مصر برآوردم تا امروز ایشان را تأكید سخت نمودم و صبح زود برخاسته، تأكید نموده، گفتم قول مرا بشنوید. ۸ اما نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه پیروی سركشی دل شریر خود را نمودند. پس تمام سخنان این عهد را بر ایشان وارد آوردم چونكه امر فرموده بودم كه آن را وفا نمایند اما وفا ننمودند.»
ارمیا باب ۱۷ آیه ۱۹ تا ۲۰
۱۹ خداوند به من چنین گفت كه «برو و نزد دروازه پسران قوم كه پادشاهان یهودا از آن داخل میشوند و از آن بیرون میروند و نزد همه دروازههای اورشلیم بایست. ۲۰ و به ایشان بگو: ای پادشاهان یهودا و تمامییهودا و جمیع سكنه اورشلیم كه از این دروازهها داخل میشوید كلام خداوند را بشنوید!
۱۹ خداوند به من چنین گفت كه «برو و نزد دروازه پسران قوم كه پادشاهان یهودا از آن داخل میشوند و از آن بیرون میروند و نزد همه دروازههای اورشلیم بایست. ۲۰ و به ایشان بگو: ای پادشاهان یهودا و تمامییهودا و جمیع سكنه اورشلیم كه از این دروازهها داخل میشوید كلام خداوند را بشنوید!
ارمیا باب ۳۶ آیه ۲۷ تا ۳۱
۲۷ و بعد از آنكه پادشاه طومار و سخنانی را كه باروك از دهان ارمیا نوشته بود سوزانید، كلام خداوند بر ارمیا نازل شده، گفت: ۲۸ «طوماری دیگر برای خود باز گیر و همه سخنان اولین را كه در طومار نخستین كه یهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید بر آن بنویس. ۲۹ و به یهویاقیم پادشاه یهودا بگو خداوند چنین میفرماید: تو این طوماررا سوزانیدی و گفتی چرا در آن نوشتی كه پادشاه بابل البته خواهد آمد و این زمین را خراب كرده، انسان و حیوان را از آن نابود خواهد ساخت. ۳۰ بنابراین خداوند درباره یهویاقیم پادشاه یهودا چنین میفرماید كه برایش كسی نخواهد بود كه بر كرسی داود بنشیند و لاش او روز در گرما و شب در سرما بیرون افكنده خواهد شد. ۳۱ و بر او و بر ذریتّش و بر بندگانش عقوبت گناه ایشان را خواهم آورد و بر ایشان و بر سكنه اورشلیم و مردان یهودا تمامیآن بلا را كه دربارهایشان گفتهام خواهم رسانید زیرا كه مرا نشنیدند.»
۲۷ و بعد از آنكه پادشاه طومار و سخنانی را كه باروك از دهان ارمیا نوشته بود سوزانید، كلام خداوند بر ارمیا نازل شده، گفت: ۲۸ «طوماری دیگر برای خود باز گیر و همه سخنان اولین را كه در طومار نخستین كه یهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید بر آن بنویس. ۲۹ و به یهویاقیم پادشاه یهودا بگو خداوند چنین میفرماید: تو این طوماررا سوزانیدی و گفتی چرا در آن نوشتی كه پادشاه بابل البته خواهد آمد و این زمین را خراب كرده، انسان و حیوان را از آن نابود خواهد ساخت. ۳۰ بنابراین خداوند درباره یهویاقیم پادشاه یهودا چنین میفرماید كه برایش كسی نخواهد بود كه بر كرسی داود بنشیند و لاش او روز در گرما و شب در سرما بیرون افكنده خواهد شد. ۳۱ و بر او و بر ذریتّش و بر بندگانش عقوبت گناه ایشان را خواهم آورد و بر ایشان و بر سكنه اورشلیم و مردان یهودا تمامیآن بلا را كه دربارهایشان گفتهام خواهم رسانید زیرا كه مرا نشنیدند.»
ارمیا باب ۳۷ آیه ۴ تا ۵
۴ و ارمیا در میان قوم آمد و شد مینمود زیرا كه او را هنوز در زندان نینداخته بودند. ۵ و لشكر فرعون از مصر بیرون آمدند و چون كلدانیانی كه اورشلیم را محاصره كردهبودند، خبر ایشان را شنیدند، از پیش اورشلیم رفتند.
۴ و ارمیا در میان قوم آمد و شد مینمود زیرا كه او را هنوز در زندان نینداخته بودند. ۵ و لشكر فرعون از مصر بیرون آمدند و چون كلدانیانی كه اورشلیم را محاصره كردهبودند، خبر ایشان را شنیدند، از پیش اورشلیم رفتند.
ارمیا باب ۳۷ آیه ۱۴ تا ۱۶
۱۴ ارمیا گفت: «دروغ است، نزد كلدانیان نمیروم.» لیكن یرْئِیا به وی گوش نداد و ارمیا را گرفته او را نزد سروران آورد. ۱۵ و سروران بر ارمیا خشم نموده، او را زدند و او را در خانهیوناتان كاتب به زندان انداختند زیرا آن را زندان ساخته بودند. ۱۶ و چون ارمیا در سیاهچال به یكی از حجرهها داخل شده بود و ارمیا روزهای بسیار در آنجا مانده بود.
۱۴ ارمیا گفت: «دروغ است، نزد كلدانیان نمیروم.» لیكن یرْئِیا به وی گوش نداد و ارمیا را گرفته او را نزد سروران آورد. ۱۵ و سروران بر ارمیا خشم نموده، او را زدند و او را در خانهیوناتان كاتب به زندان انداختند زیرا آن را زندان ساخته بودند. ۱۶ و چون ارمیا در سیاهچال به یكی از حجرهها داخل شده بود و ارمیا روزهای بسیار در آنجا مانده بود.
ارمیا باب ۳۸ آیه ۱ تا ۶
۱ و شَفَطْیا ابن مَتّان و جَدَلْیا ابن فَشْحُور و یوكَل بن شَلَمْیا و فَشْحُور بن مَلْكیا سخنان ارمیا را شنیدند كه تمامیقوم را بدانها مخاطب ساخته، گفت: ۲ « خداوند چنین میگوید: هر كه در این شهر بماند از شمشیر و قحط و وبا خواهد مرد، اما هر كه نزد كلدانیان بیرون رود خواهد زیست و جانش برای او غنیمت شده، زنده خواهد ماند. ۳ خداوند چنین میگوید: این شهر البته به دست لشكر پادشاه بابل تسلیم شده، آن را تسخیر خواهد نمود.» ۴ پس آن سروران به پادشاه گفتند: «تمنّا اینكه این مرد كشته شود زیرا كه بدین منوال دستهای مردان جنگی را كه در این شهر باقی ماندهاند و دستهای تمامیقوم را سُست میكند چونكه مثل این سخنان به ایشان میگوید. زیرا كه این مرد سلامتی این قوم را نمیطلبد بلكه ضرر ایشان را.» ۵ صدقیا پادشاه گفت: «اینك او در دست شما است زیرا پادشاه به خلاف شما كاری نمیتواند كرد.» ۶ پس ارمیا را گرفته او را در سیاهچال مَلْكیا ابن مَلِكْ كه در صحن زندان بود انداختند و ارمیا را به ریسمانها فرو هشتند و در آن سیاهچال آب نبود لیكن گِل بود و ارمیا به گِل فرو رفت.
۱ و شَفَطْیا ابن مَتّان و جَدَلْیا ابن فَشْحُور و یوكَل بن شَلَمْیا و فَشْحُور بن مَلْكیا سخنان ارمیا را شنیدند كه تمامیقوم را بدانها مخاطب ساخته، گفت: ۲ « خداوند چنین میگوید: هر كه در این شهر بماند از شمشیر و قحط و وبا خواهد مرد، اما هر كه نزد كلدانیان بیرون رود خواهد زیست و جانش برای او غنیمت شده، زنده خواهد ماند. ۳ خداوند چنین میگوید: این شهر البته به دست لشكر پادشاه بابل تسلیم شده، آن را تسخیر خواهد نمود.» ۴ پس آن سروران به پادشاه گفتند: «تمنّا اینكه این مرد كشته شود زیرا كه بدین منوال دستهای مردان جنگی را كه در این شهر باقی ماندهاند و دستهای تمامیقوم را سُست میكند چونكه مثل این سخنان به ایشان میگوید. زیرا كه این مرد سلامتی این قوم را نمیطلبد بلكه ضرر ایشان را.» ۵ صدقیا پادشاه گفت: «اینك او در دست شما است زیرا پادشاه به خلاف شما كاری نمیتواند كرد.» ۶ پس ارمیا را گرفته او را در سیاهچال مَلْكیا ابن مَلِكْ كه در صحن زندان بود انداختند و ارمیا را به ریسمانها فرو هشتند و در آن سیاهچال آب نبود لیكن گِل بود و ارمیا به گِل فرو رفت.
ارمیا باب ۳۹ آیه ۱۱ تا ۱۴
۱۱ و نبوكدرصّر پادشاه بابل درباره ارمیا به نبوزردان رئیس جلاّدان امر فرموده، گفت: ۱۲ «اورا بگیر و به او نیك متوجه شده، هیچ اذیتی به وی مرسان بلكه هر چه به تو بگوید برایش بعمل آور.» ۱۳ پس نبوزردان رئیس جلاّدان و نَبُوشَزْبان رئیس خواجه سرایان و نَرْجَل شَرأصَر رئیس مجوسیان و سایر سروران پادشاه بابل فرستادند ۱۴ و ارسال نموده، ارمیا را از صحن زندان برداشتند و او را به جَدَلْیا ابن اَخیقام بن شافان سپردند تا او را به خانه خود ببرد. پس در میان قوم ساكن شد.
۱۱ و نبوكدرصّر پادشاه بابل درباره ارمیا به نبوزردان رئیس جلاّدان امر فرموده، گفت: ۱۲ «اورا بگیر و به او نیك متوجه شده، هیچ اذیتی به وی مرسان بلكه هر چه به تو بگوید برایش بعمل آور.» ۱۳ پس نبوزردان رئیس جلاّدان و نَبُوشَزْبان رئیس خواجه سرایان و نَرْجَل شَرأصَر رئیس مجوسیان و سایر سروران پادشاه بابل فرستادند ۱۴ و ارسال نموده، ارمیا را از صحن زندان برداشتند و او را به جَدَلْیا ابن اَخیقام بن شافان سپردند تا او را به خانه خود ببرد. پس در میان قوم ساكن شد.
ارمیا باب ۴۳ آیه ۴ تا ۷
۴ و یوحانان بن قاریح و همه سرداران لشكر و تمامیقوم فرمان خداوند را كه در زمین یهودا بمانند، اطاعت ننمودند. ۵ بلكه یوحانان بن قاریح و همه سرداران لشكر، بقیه یهودا را كه از میان تمامیامّتهایی كه در میان آنها پراكنده شده بودند برگشته، در زمین یهودا ساكن شده بودند گرفتند، ۶ یعنی مردان و زنان و اطفال و دختران پادشاه و همه كسانی را كه نبوزردان رئیس جلاّدان، به جدلیا ابن اخیقام بن شافان سپرده بود و ارمیای نبی و باروك بن نیریا را. ۷ و به زمین مصر رفتند زیرا كه قول خداوند را گوش نگرفتند و به تَحْفَنْحِیس آمدند.
۴ و یوحانان بن قاریح و همه سرداران لشكر و تمامیقوم فرمان خداوند را كه در زمین یهودا بمانند، اطاعت ننمودند. ۵ بلكه یوحانان بن قاریح و همه سرداران لشكر، بقیه یهودا را كه از میان تمامیامّتهایی كه در میان آنها پراكنده شده بودند برگشته، در زمین یهودا ساكن شده بودند گرفتند، ۶ یعنی مردان و زنان و اطفال و دختران پادشاه و همه كسانی را كه نبوزردان رئیس جلاّدان، به جدلیا ابن اخیقام بن شافان سپرده بود و ارمیای نبی و باروك بن نیریا را. ۷ و به زمین مصر رفتند زیرا كه قول خداوند را گوش نگرفتند و به تَحْفَنْحِیس آمدند.
ارمیا باب ۴۴ آیه ۱
۱ كلامیكه درباره تمامییهود كه در زمین مصر ساكن بودند و در مَجْدَل و تَحْفَنْحِیس و نوف و زمین فَتْرُوس سكونت داشتند، به ارمیا نازل شده، گفت.
۱ كلامیكه درباره تمامییهود كه در زمین مصر ساكن بودند و در مَجْدَل و تَحْفَنْحِیس و نوف و زمین فَتْرُوس سكونت داشتند، به ارمیا نازل شده، گفت.
ارمیا Jeremiah
به معنای " برگزیده خداوند " می باشد.
ارمیا ( Jeremiah )
Reviewed by جواد
on
دوشنبه, اردیبهشت ۲۱, ۱۳۹۴
Rating:
