حنا ( Hannah )
حَنّا مادر سموئیل و نام اولین زن اَلْقانَه بود.
آنان در کوهستان افرایم و در شهر رامَه زندگی میکردند. حَنّا نازا بود و فَنِنَّه زن دوم القانه، که صاحب بچه بود پیوسته به حَنّا طعنه میزد و او را سخت میرنجاند، اما اَلْقانَه حَنّا را بسیار دوست میداشت.
آنان هر سال برای انجام مراسم قربانی به شیلُوه که عیلی کاهن آنجا بود، میرفتند. حَنّا در دعا به خداوند گفت: اگر پسری به من عطا كنی، او را به تو تقدیم میكنم تا در تمام عمر خود وقف تو باشد.
پس از بازگشت به رامَه، حَنّا حامله و صاحب پسری شد و او را سموئیل نام گذاشت و پس از آنکه او را از شیر باز گرفت به شیلُوه رفته و پسر خود را جهت خدمت در خانه خدا، نزد عیلی کاهن گذاشت.
حَنّا دارای سه پسر و دو دختر دیگر نیز گردید.
![]() |
( حنا به عبری : ( חנה |
منابع کتاب مقدس:
سموئیل اول باب ۱ و ۲
سموئیل اول باب ۱ آیه ۱ تا ۲
۱ و مردی بود از رامَه تایم صُوفیم ازكوهستان افرایم، مسمّی به اَلْقانَه بن یرُوحام بن اَلِیهُو بن تُوحُو بن صُوف. و او افرایمی بود. ۲ و او دو زن داشت. اسم یكی حَنّا و اسم دیگری فَنِنَّه بود. و فَنِنَّه اولاد داشت لیكن حَنّا را اولاد نبود.
۱ و مردی بود از رامَه تایم صُوفیم ازكوهستان افرایم، مسمّی به اَلْقانَه بن یرُوحام بن اَلِیهُو بن تُوحُو بن صُوف. و او افرایمی بود. ۲ و او دو زن داشت. اسم یكی حَنّا و اسم دیگری فَنِنَّه بود. و فَنِنَّه اولاد داشت لیكن حَنّا را اولاد نبود.
سموئیل اول باب ۱ آیه ۵ تا ۶
۵ و اما به حَنّا قسمت مضاعف میداد زیرا كه حَنّا را دوست میداشت، اگر چه خداوند رَحِم او را بسته بود. ۶ و هئوی وی او را نیز سخت میرنجانید به حدی كه وی را خشمناك میساخت، چونكه خداوند رحم او را بسته بود.
۵ و اما به حَنّا قسمت مضاعف میداد زیرا كه حَنّا را دوست میداشت، اگر چه خداوند رَحِم او را بسته بود. ۶ و هئوی وی او را نیز سخت میرنجانید به حدی كه وی را خشمناك میساخت، چونكه خداوند رحم او را بسته بود.
سموئیل اول باب ۱ آیه ۱۱
۱۱ و نذر كرده، گفت: «ای یهُوَه صبایوت اگر فی الواقع به مصیبت كنیز خود نظر كرده، مرا بیاد آوری و كنیزك خود را فراموش نكرده، اولاد ذكوری به كنیز خود عطا فرمایی، او را تمامی ایام عُمْرش به خداوند خواهم داد، و اُسْتُرَه بر سرش نخواهد آمد.»
۱۱ و نذر كرده، گفت: «ای یهُوَه صبایوت اگر فی الواقع به مصیبت كنیز خود نظر كرده، مرا بیاد آوری و كنیزك خود را فراموش نكرده، اولاد ذكوری به كنیز خود عطا فرمایی، او را تمامی ایام عُمْرش به خداوند خواهم داد، و اُسْتُرَه بر سرش نخواهد آمد.»
سموئیل اول باب ۱ آیه ۱۹ تا ۲۰
۱۹ و ایشان بامدادان برخاسته، به حضور خداوند عبادت كردند و برگشته، به خانة خویش به رامه آمدند.و اَلْقانَه زن خود حَنّا را بشناخت و خداوند او را به یاد آورد. ۲۰ و بعد از مرور ایام حَنّا حامله شده، پسری زایید و او را سموئیل نام نهاد، زیرا گفت: «او را از خداوند سؤال نمودم.»
۱۹ و ایشان بامدادان برخاسته، به حضور خداوند عبادت كردند و برگشته، به خانة خویش به رامه آمدند.و اَلْقانَه زن خود حَنّا را بشناخت و خداوند او را به یاد آورد. ۲۰ و بعد از مرور ایام حَنّا حامله شده، پسری زایید و او را سموئیل نام نهاد، زیرا گفت: «او را از خداوند سؤال نمودم.»
سموئیل اول باب ۱ آیه ۲۴ تا ۲۸
۲۴ و چون او را از شیر باز داشته بود، وی را با سه گاو و یك ایفة آرد و یك مشك شراب با خود آورده، به خانة خداوند در شیلوه رسانید و آن پسر كوچك بود. ۲۵ و گاو را ذبح نمودند، و پسر را نزد عیلی آوردند. ۲۶ و حَنّا گفت: «عرض میكنمای آقایم! جانت زنده بادای آقایم! من آن زن هستم كه در اینجا نزد تو ایستاده، از خداوند مسألت نمودم. ۲۷ برای این پسر مسألت نمودم و خداوند مسألت مرا كه از او طلب نموده بودم، به من عطا فرموده است. ۲۸ و من نیز او را برای خداوند وقف نمودم؛ تمام ایامی كه زنده باشد وقف خداوند خواهد بود.» پس در آنجا خداوندرا عبادت نمودند.
۲۴ و چون او را از شیر باز داشته بود، وی را با سه گاو و یك ایفة آرد و یك مشك شراب با خود آورده، به خانة خداوند در شیلوه رسانید و آن پسر كوچك بود. ۲۵ و گاو را ذبح نمودند، و پسر را نزد عیلی آوردند. ۲۶ و حَنّا گفت: «عرض میكنمای آقایم! جانت زنده بادای آقایم! من آن زن هستم كه در اینجا نزد تو ایستاده، از خداوند مسألت نمودم. ۲۷ برای این پسر مسألت نمودم و خداوند مسألت مرا كه از او طلب نموده بودم، به من عطا فرموده است. ۲۸ و من نیز او را برای خداوند وقف نمودم؛ تمام ایامی كه زنده باشد وقف خداوند خواهد بود.» پس در آنجا خداوندرا عبادت نمودند.
سموئیل اول باب ۲ آیه ۱۱
۱۱ پس اَلْقانَه به خانة خود به رامَه رفت و آن پسر به حضور عیلی كاهنْ، خداوند را خدمت مینمود.
۱۱ پس اَلْقانَه به خانة خود به رامَه رفت و آن پسر به حضور عیلی كاهنْ، خداوند را خدمت مینمود.
سموئیل اول باب ۲ آیه ۲۰ تا ۲۱
۲۰ و عیلی اَلْقانَه و زنش را بركت داده، گفت: « خداوند تو را از این زن به عوض عاریتی كه به خداوند داده ای، اولاد بدهد.» پس به مكان خود رفتند. ۲۱ و خداوند از حَنّا تفقد نمود و او حامله شده، سه پسر و دو دختر زایید، و آن پسر، سموئیل به حضور خداوند نمو میكرد.
۲۰ و عیلی اَلْقانَه و زنش را بركت داده، گفت: « خداوند تو را از این زن به عوض عاریتی كه به خداوند داده ای، اولاد بدهد.» پس به مكان خود رفتند. ۲۱ و خداوند از حَنّا تفقد نمود و او حامله شده، سه پسر و دو دختر زایید، و آن پسر، سموئیل به حضور خداوند نمو میكرد.
حنا Hannah
به معنای " مرحمت و فیض " می باشد.
حنا ( Hannah )
Reviewed by جواد
on
شنبه, اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۴
Rating:
