مختصری درباره تاریخ و اسباط اسرائیل
تاریخ پیدایش اسباط:
یعقوب نام یکی از پسران اسحق و رفقه و برادر دوقلوی عیسو و نوۀ ابراهیم می باشد. اسحق و رفقه پس از بیست سال صاحب دو پسر دوقلو به نام عیسو و یعقوب گردیدند و عیسو اول به دنیا آمد و نخست زاده محسوب می گردید. اسحق عیسو را بیشتر از یعقوب دوست داشت و رفقه یعقوب را بیشتر دوست می داشت. بر اساس نقشه رفقه، عیسو که از شکار برگشته بود و بسیار گرسنه بود، حق نخست زادگی خود را به خاطر یک کاسه آش عدس سرخ (آش ادوم) به یعقوب فروخت. اسحق به واسطه نیرنگ یعقوب و رفقه و فروش نخست زادگی عیسو به برادر خود برای یک کاسه آش، یعقوب را به جای عیسو برکت داد.
اسرائیل نامی بود که خداوند پس از آنکه یغقوب در گرفتن برکت از خداوند، پیروز گشت به یعقوب داد. و اسرائیل نامی معمول برای نامیدن نسل یعقوب گشت. تمام قومی که از نسل دوازده فرزند یعقوب به وجود آمددند به نام اسرائیلیها، تمامی اسرائیل، فرزندان اسرائیل، بنی اسرائیل و یا خاندان اسرائیل نامیده شدند. (پیدایش ۳۲: ۲۸؛ یوشع ۳: ۱۷؛ ۷: ۲۵؛ داوران ۸: ۲۷؛ خروج ۱۶: ۳۱؛ ۴۰: ۳۸)
یعقوب دارای دو زن رسمی به نامهای لیه و راحیل و دو زن صیغه ای به نامهای زلفه که کنیز لیه و بلهه که کنیز راحیل بود، داشت. (پیدایش ۳۰: ۴-۱۳)
لیه شش پسر به نامهای رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، یساکار، زبولون و یک دختر به نام دینه و راحیل دو پسر به نامهای یوسف و بنیامین و بلهه دو پسر به نامهای دان و نفتالی و زلفه دو پسر به نامهای جاد و اشیر برای یعقوب به دنیا آوردند.
نام پسران یعقوب به ترتیب به دنیا آمدن، رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، دان، نفتالی، جاد، اشیر، یساکار، زبولون، یوسف و بنیامین می باشد. یعقوب از همسران خود در کل دارای دوازده پسر گردید که هر یک از آنان موسس یکی از اسباط اسرائیل (قبایل اسرائیل) می باشند. پسران یعقوب در حدود ۱۷۵۰ قبل از میلاد بدنیا آمدند.
یعقوب به یوسف دو برابر سایر برادرانش سهم داد. در واقع از یوسف دو سبط از دو پسرش به نامهای افرایم و منسی بوجود آمد. در اینصورت اسرائیل دارای سیزده سبط می گردید، اما در عوض خداوند به سبط لاویان هیچ گونه سرزمینی نداد و از هر سبط خواست که شهرهایی با اطراف آن در اختیار لاویان قرار دهند که جمع این شهرها چهل و هشت عدد بود. دلیل این امر این بود که لاویان قبیله ای بودند که باید به خدمت خدا و کهانت می پرداختند و سایر اسباط که دارای سرزمین بودند باید به آنها ده یک می پرداختند، با حذف لاویان، تعداد اسباط اسرائیل دوازه سبط گردید. بنابراین یعقوب دارای دوازده پسر بود و اسرائیل دارای دوازده سبط که دارای سرزمین بودند. اما در کل دارای سیزده سبط، اگر شما منسی و افرایم را بصورت جداگانه به حساب آورید. (پیدایش ۴۸: ۵؛ اعداد ۳۵: ۱-۸)
در زمان قحطی یعقوب با تمامی پسران و خانواده اش که هفتاد نفر می شدند، به مصر رفتند و یعقوب در مصر پس از وصیت به پسرانش، درگذشت. و قوم بنی اسرائیل در مصر مانده و تعداد آنها هر روز افزایش پیدا کرد. خداوند به سبب درخواست قوم اسرائیل که زیر فشار حکومت فرعون قرار داشتند، به موسی ماموریت داد که قوم بنی اسرائیل را از مصر خارج کند و هارون برادر موسی را نیز برای کمک به او به مصر فرستاد. پس از معجزات زیادی که خداوند برای قوم اسرائیل به انجام رساند، فرعون اجازه داد تا موسی قوم بنی اسرائیل را از مصر خارج کند. تعداد قوم بنی اسرائیل در آن هنگام ششصد هزار نفر مرد به غیر از کودکان و زنان بود. موسی پس از خارج کردن قوم اسرائیل از مصر، قوم را به صحرای سینا برد و خداوند در کوه سینا قوانین خود را توسط موسی به بنی اسرائیل داد. بنی اسرائیل به مدت چهل سال در این صحرا آواره بودند سپس وارد سرزمین موعود (کنعان) در زیر نظر یوشع گردیدند. (خروج ۱: ۱-۷؛ ۳: ۷-۱۰؛ ۱۲: ۳۷)
قوم بنی اسرائیل پس از ورود به سرزمین موعود، هر یک از اسباط به غیر از سبط لاویان صاحب سرزمینی گشتند. اسباط یهودا، یساکار، زبولون در شرق و اسباط رئوبین، شمعون، جاد در جنوب و اسباط افرایم، منسی، بنیامین در غرب و اسباط دان، اشیر، نفتالی در شمال این سرزمین ساکن گردیدند. (یوشع ۱۳)
جدا شدن اسباط:
پس از مرگ سلیمان در حدود ۹۸۰ قبل از میلاد پسرش رَحُبْعام به سلطنت رسید. در زمان دوران پادشاهی رَحُبْعام مردم خواستار کاهش مالیات و کار اجباری نسبت به دوران سلیمان شدند، ولی رَحُبْعام با آنها مخالفت کرد. تعداد ده طایفه بر رَحُبْعام شوریده و حکومتی جداگانه برای خود تشکیل دادند و یرُبْعام را که یکی از خادمین سلیمان بود به پادشاهی خود انتخاب کردند. و یرُبْعام شهر شکیم در کوهستان افرایم را بنا کرده و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. یرُبْعام برای اینکه از رفتن مردم برای پرستش خداوند به اورشلیم جلوگیری کند، معابدی برای بتها ساخت و دو بت گوساله را نیز برای پرستش در آن معابد قرار داد. این شروعی برای به گناه کشاندن قوم خداوند بود. ده سبط جدا شده به نام پادشاهی اسرائیل یا پادشاهی شمالی معروف گردیدند. رَحُبْعام که از سبط یهودا بود به همراه سبط بنیامین پادشاهی یهودا یا پادشاهی جنوبی را تشکیل دادند و مرکز حکومت آنان شهر اورشلیم بود. بنابراین نبوت اخیای نبی مبنی بر تقسیم شدن سرزمین اسرائیل به دوازده قبیله و واگذاری ده قبیله به یرُبْعام و باقی ماندن دو قبیله برای سلیمان به وقوع پیوست. پس از این جدایی اسباط اسرائیل نه تنها هرگز دیگر با هم متحد نشدند، بلکه با هم نیز ستیز و جنگ می کردند. (پادشاهان اول باب ۱۲)
اسارت اسباط:
شَلْمَناسَر پادشاه آشور در دوران حکومت خود به اسرائیل لشکر کشید و در سال نهم سلطنت هُوشَع بر اسرائیل، سامره را گرفت و اهالی آن را اسیر و در شهرهای حَلَحْ و خابور در کنار رود جُوزان و در شهرهای مادیان سکونت داد. بدین ترتیب حکومت شمالی به اسارت برده شد. (پادشاهان دوم ۱۷: ۶)
در دوران پادشاهی نَبُوكَدْنَصَّر پادشاه بابل، اورشلیم به دست بابلیها افتاد، پادشاهی یهودا سرنگون شد، نیایشگاه اورشلیم ویرانشد و بازمانده یهودیان به بابل به اسیری برده شدند و حکومت جنوبی نیز توسط بابلیان به اسارت برده شد. (پادشاهان دوم ۲۵: ۱۰-۱۱). پس از حدود هفتاد سال حکومت بابل به دست پارسیان افتاد و به قوم اسرائیل که اغلب از طایفه یهودا بودند، اجازه داده شد که به اورشلیم و سرزمین خود بازگردند. اما تنها کمتر از ۵۰۰۰۰ نفر به زادگاه خود بازگشتند و بقیه در بابل ماندند. هر چند به آنان اجازه داده شد که در اورشلیم هر اقدامی که خواستند بر طبق شریعت یهود، انجام دهند، اما هرگز نتوانستند استقلال قبلی خود را به دست آورند و پس از آن نیز زیر دست حکومت روم قرار گرفتند. (عزرا ۲: ۶۴)
در مورد حکومت شمالی که بوسیله آشوریان به اسارت برده شدند، هیچ گونه سندی همانند حکومت جنوبی در دست نیست که نشان دهنده بازگشت آنان به سرزمین خود باشد. اما در کتاب عهد جدید در دوران پس از تولد مسیح، اشاره به افرادی شده است که از اسباط حکومت شمالی بوده اند. حنا نام نبیه ای از سبط اشیر و گروهی از سامریان که از نسل اسباط شمالی بودند نیز همانند اجدادشان به پرستش مشغول بوده اند که نشان دهنده این است که گروهی از اسباط شمالی به سرزمین خود مراجعت کرده اند. در مورد اسباط جنوبی نیز در کتاب مقدس عهد جدید افرادی نام برده شده اند. پولس از سبط بنیامین، برنابا از سبط لاوی و یوسف و مریم نیز از نسل داود و از سبط یهودا بوده اند. (لوقا ۲: ۳۶؛ یوحنا ۴: ۲۰، ۳۹-۴۰؛ فیلیپیان ۳: ۵؛ اعمال ۴: ۳۶)
پراکندگی اسباط:
در سال هفتاد پس از میلاد، رومیان به اورشلیم حمله و آنرا کاملا منهدم و به آتش کشیدند و بیش از یک میلیون یهودی را نیز کشتند و این پایانی بلند مدت بر اسباط اسرائیل و پراکنده شدن باقی مانده آنان بود تا سال ١٩٤٧ میلادی و بازگشت آنان به کشورشان همانطور که قبلا وعده آن در تورات داده شده بود.
یعقوب نام یکی از پسران اسحق و رفقه و برادر دوقلوی عیسو و نوۀ ابراهیم می باشد. اسحق و رفقه پس از بیست سال صاحب دو پسر دوقلو به نام عیسو و یعقوب گردیدند و عیسو اول به دنیا آمد و نخست زاده محسوب می گردید. اسحق عیسو را بیشتر از یعقوب دوست داشت و رفقه یعقوب را بیشتر دوست می داشت. بر اساس نقشه رفقه، عیسو که از شکار برگشته بود و بسیار گرسنه بود، حق نخست زادگی خود را به خاطر یک کاسه آش عدس سرخ (آش ادوم) به یعقوب فروخت. اسحق به واسطه نیرنگ یعقوب و رفقه و فروش نخست زادگی عیسو به برادر خود برای یک کاسه آش، یعقوب را به جای عیسو برکت داد.
اسرائیل نامی بود که خداوند پس از آنکه یغقوب در گرفتن برکت از خداوند، پیروز گشت به یعقوب داد. و اسرائیل نامی معمول برای نامیدن نسل یعقوب گشت. تمام قومی که از نسل دوازده فرزند یعقوب به وجود آمددند به نام اسرائیلیها، تمامی اسرائیل، فرزندان اسرائیل، بنی اسرائیل و یا خاندان اسرائیل نامیده شدند. (پیدایش ۳۲: ۲۸؛ یوشع ۳: ۱۷؛ ۷: ۲۵؛ داوران ۸: ۲۷؛ خروج ۱۶: ۳۱؛ ۴۰: ۳۸)
یعقوب دارای دو زن رسمی به نامهای لیه و راحیل و دو زن صیغه ای به نامهای زلفه که کنیز لیه و بلهه که کنیز راحیل بود، داشت. (پیدایش ۳۰: ۴-۱۳)
لیه شش پسر به نامهای رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، یساکار، زبولون و یک دختر به نام دینه و راحیل دو پسر به نامهای یوسف و بنیامین و بلهه دو پسر به نامهای دان و نفتالی و زلفه دو پسر به نامهای جاد و اشیر برای یعقوب به دنیا آوردند.
نام پسران یعقوب به ترتیب به دنیا آمدن، رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، دان، نفتالی، جاد، اشیر، یساکار، زبولون، یوسف و بنیامین می باشد. یعقوب از همسران خود در کل دارای دوازده پسر گردید که هر یک از آنان موسس یکی از اسباط اسرائیل (قبایل اسرائیل) می باشند. پسران یعقوب در حدود ۱۷۵۰ قبل از میلاد بدنیا آمدند.
یعقوب به یوسف دو برابر سایر برادرانش سهم داد. در واقع از یوسف دو سبط از دو پسرش به نامهای افرایم و منسی بوجود آمد. در اینصورت اسرائیل دارای سیزده سبط می گردید، اما در عوض خداوند به سبط لاویان هیچ گونه سرزمینی نداد و از هر سبط خواست که شهرهایی با اطراف آن در اختیار لاویان قرار دهند که جمع این شهرها چهل و هشت عدد بود. دلیل این امر این بود که لاویان قبیله ای بودند که باید به خدمت خدا و کهانت می پرداختند و سایر اسباط که دارای سرزمین بودند باید به آنها ده یک می پرداختند، با حذف لاویان، تعداد اسباط اسرائیل دوازه سبط گردید. بنابراین یعقوب دارای دوازده پسر بود و اسرائیل دارای دوازده سبط که دارای سرزمین بودند. اما در کل دارای سیزده سبط، اگر شما منسی و افرایم را بصورت جداگانه به حساب آورید. (پیدایش ۴۸: ۵؛ اعداد ۳۵: ۱-۸)
در زمان قحطی یعقوب با تمامی پسران و خانواده اش که هفتاد نفر می شدند، به مصر رفتند و یعقوب در مصر پس از وصیت به پسرانش، درگذشت. و قوم بنی اسرائیل در مصر مانده و تعداد آنها هر روز افزایش پیدا کرد. خداوند به سبب درخواست قوم اسرائیل که زیر فشار حکومت فرعون قرار داشتند، به موسی ماموریت داد که قوم بنی اسرائیل را از مصر خارج کند و هارون برادر موسی را نیز برای کمک به او به مصر فرستاد. پس از معجزات زیادی که خداوند برای قوم اسرائیل به انجام رساند، فرعون اجازه داد تا موسی قوم بنی اسرائیل را از مصر خارج کند. تعداد قوم بنی اسرائیل در آن هنگام ششصد هزار نفر مرد به غیر از کودکان و زنان بود. موسی پس از خارج کردن قوم اسرائیل از مصر، قوم را به صحرای سینا برد و خداوند در کوه سینا قوانین خود را توسط موسی به بنی اسرائیل داد. بنی اسرائیل به مدت چهل سال در این صحرا آواره بودند سپس وارد سرزمین موعود (کنعان) در زیر نظر یوشع گردیدند. (خروج ۱: ۱-۷؛ ۳: ۷-۱۰؛ ۱۲: ۳۷)
قوم بنی اسرائیل پس از ورود به سرزمین موعود، هر یک از اسباط به غیر از سبط لاویان صاحب سرزمینی گشتند. اسباط یهودا، یساکار، زبولون در شرق و اسباط رئوبین، شمعون، جاد در جنوب و اسباط افرایم، منسی، بنیامین در غرب و اسباط دان، اشیر، نفتالی در شمال این سرزمین ساکن گردیدند. (یوشع ۱۳)
جدا شدن اسباط:
پس از مرگ سلیمان در حدود ۹۸۰ قبل از میلاد پسرش رَحُبْعام به سلطنت رسید. در زمان دوران پادشاهی رَحُبْعام مردم خواستار کاهش مالیات و کار اجباری نسبت به دوران سلیمان شدند، ولی رَحُبْعام با آنها مخالفت کرد. تعداد ده طایفه بر رَحُبْعام شوریده و حکومتی جداگانه برای خود تشکیل دادند و یرُبْعام را که یکی از خادمین سلیمان بود به پادشاهی خود انتخاب کردند. و یرُبْعام شهر شکیم در کوهستان افرایم را بنا کرده و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. یرُبْعام برای اینکه از رفتن مردم برای پرستش خداوند به اورشلیم جلوگیری کند، معابدی برای بتها ساخت و دو بت گوساله را نیز برای پرستش در آن معابد قرار داد. این شروعی برای به گناه کشاندن قوم خداوند بود. ده سبط جدا شده به نام پادشاهی اسرائیل یا پادشاهی شمالی معروف گردیدند. رَحُبْعام که از سبط یهودا بود به همراه سبط بنیامین پادشاهی یهودا یا پادشاهی جنوبی را تشکیل دادند و مرکز حکومت آنان شهر اورشلیم بود. بنابراین نبوت اخیای نبی مبنی بر تقسیم شدن سرزمین اسرائیل به دوازده قبیله و واگذاری ده قبیله به یرُبْعام و باقی ماندن دو قبیله برای سلیمان به وقوع پیوست. پس از این جدایی اسباط اسرائیل نه تنها هرگز دیگر با هم متحد نشدند، بلکه با هم نیز ستیز و جنگ می کردند. (پادشاهان اول باب ۱۲)
اسارت اسباط:
شَلْمَناسَر پادشاه آشور در دوران حکومت خود به اسرائیل لشکر کشید و در سال نهم سلطنت هُوشَع بر اسرائیل، سامره را گرفت و اهالی آن را اسیر و در شهرهای حَلَحْ و خابور در کنار رود جُوزان و در شهرهای مادیان سکونت داد. بدین ترتیب حکومت شمالی به اسارت برده شد. (پادشاهان دوم ۱۷: ۶)
در دوران پادشاهی نَبُوكَدْنَصَّر پادشاه بابل، اورشلیم به دست بابلیها افتاد، پادشاهی یهودا سرنگون شد، نیایشگاه اورشلیم ویرانشد و بازمانده یهودیان به بابل به اسیری برده شدند و حکومت جنوبی نیز توسط بابلیان به اسارت برده شد. (پادشاهان دوم ۲۵: ۱۰-۱۱). پس از حدود هفتاد سال حکومت بابل به دست پارسیان افتاد و به قوم اسرائیل که اغلب از طایفه یهودا بودند، اجازه داده شد که به اورشلیم و سرزمین خود بازگردند. اما تنها کمتر از ۵۰۰۰۰ نفر به زادگاه خود بازگشتند و بقیه در بابل ماندند. هر چند به آنان اجازه داده شد که در اورشلیم هر اقدامی که خواستند بر طبق شریعت یهود، انجام دهند، اما هرگز نتوانستند استقلال قبلی خود را به دست آورند و پس از آن نیز زیر دست حکومت روم قرار گرفتند. (عزرا ۲: ۶۴)
در مورد حکومت شمالی که بوسیله آشوریان به اسارت برده شدند، هیچ گونه سندی همانند حکومت جنوبی در دست نیست که نشان دهنده بازگشت آنان به سرزمین خود باشد. اما در کتاب عهد جدید در دوران پس از تولد مسیح، اشاره به افرادی شده است که از اسباط حکومت شمالی بوده اند. حنا نام نبیه ای از سبط اشیر و گروهی از سامریان که از نسل اسباط شمالی بودند نیز همانند اجدادشان به پرستش مشغول بوده اند که نشان دهنده این است که گروهی از اسباط شمالی به سرزمین خود مراجعت کرده اند. در مورد اسباط جنوبی نیز در کتاب مقدس عهد جدید افرادی نام برده شده اند. پولس از سبط بنیامین، برنابا از سبط لاوی و یوسف و مریم نیز از نسل داود و از سبط یهودا بوده اند. (لوقا ۲: ۳۶؛ یوحنا ۴: ۲۰، ۳۹-۴۰؛ فیلیپیان ۳: ۵؛ اعمال ۴: ۳۶)
پراکندگی اسباط:
در سال هفتاد پس از میلاد، رومیان به اورشلیم حمله و آنرا کاملا منهدم و به آتش کشیدند و بیش از یک میلیون یهودی را نیز کشتند و این پایانی بلند مدت بر اسباط اسرائیل و پراکنده شدن باقی مانده آنان بود تا سال ١٩٤٧ میلادی و بازگشت آنان به کشورشان همانطور که قبلا وعده آن در تورات داده شده بود.
سینه بند عدالت:
خداوند هارون برادر موسی را به کهانت انتخاب و دستور ساخت لباس خاصی به نام ایفود را برای هنگامی که هارون وارد مکان مقدس در خیمه عبادت می شود را به موسی داد. یکی از اجزای این لباس دو قطعه سنگ جزع بود که بر روی هر یک از سنگها نام شش سبط اسرائیل حکاکی گردیده و بر روی شانه های ایفود قرار می گرفته است (سنگ جزع نوعی عقیق معروف به سلیمانی یا باباقوری می باشد که دارای رگه های رنگی متحدالمرکز می باشد). همچنین یکی دیگر از اجزای این لباس سینه بند عدالت بود که از جنس کتان ریز بافت و نخهای ارغوانی و قرمز و آبی و رشته های طلا و به شکل کیسه ای مربع شکل و هر ضلع آن داری یک وجب طول بوده است. روی این کیسه ۱۲ سنگ قیمتی در چهار ردیف سه عددی نصب و بر روی هر یک از این سنگها نام یکی از اسباط اسرائیل حکاکی شده بوده است. در ردیف اول عقیق سرخ، یاقوت زرد و یاقوت آتشی و در ردیف دوم زمرد، یاقوت كبود و الماس و در ردیف سوم فیروزه، عقیق یمانی و یاقوت بنفش و در ردیف چهارم زبرجد، جزع و یشم قرار داشته و هر یک از این سنگها در قابی از طلا قرار گرفته بوده است. هر یک از این سنگهای قیمتی دارای رنگ و جنس متفاوت و بدین ترتیب هر یک از اسباط اسرائیل دارای سنگ خاص و رنگ خاص خود بوده است. این سینه بند با زنجیرهایی به جلوی سینه ایفود نصب شده بوده است. اهمیت این سینه بند به این بوده است که اولا خود خداوند دستور ساخت آنرا داده بود و ثانیا وقتی هارون وارد قدس می شده است نام تمامی قبایل اسرائیل در حضور خداوند قرار می گرفته است. در کتاب خروج باب ۲۸ تمامی دستورالعمل ساخت سینه بند عدالت به موسی نوشته شده است.
خداوند هارون برادر موسی را به کهانت انتخاب و دستور ساخت لباس خاصی به نام ایفود را برای هنگامی که هارون وارد مکان مقدس در خیمه عبادت می شود را به موسی داد. یکی از اجزای این لباس دو قطعه سنگ جزع بود که بر روی هر یک از سنگها نام شش سبط اسرائیل حکاکی گردیده و بر روی شانه های ایفود قرار می گرفته است (سنگ جزع نوعی عقیق معروف به سلیمانی یا باباقوری می باشد که دارای رگه های رنگی متحدالمرکز می باشد). همچنین یکی دیگر از اجزای این لباس سینه بند عدالت بود که از جنس کتان ریز بافت و نخهای ارغوانی و قرمز و آبی و رشته های طلا و به شکل کیسه ای مربع شکل و هر ضلع آن داری یک وجب طول بوده است. روی این کیسه ۱۲ سنگ قیمتی در چهار ردیف سه عددی نصب و بر روی هر یک از این سنگها نام یکی از اسباط اسرائیل حکاکی شده بوده است. در ردیف اول عقیق سرخ، یاقوت زرد و یاقوت آتشی و در ردیف دوم زمرد، یاقوت كبود و الماس و در ردیف سوم فیروزه، عقیق یمانی و یاقوت بنفش و در ردیف چهارم زبرجد، جزع و یشم قرار داشته و هر یک از این سنگها در قابی از طلا قرار گرفته بوده است. هر یک از این سنگهای قیمتی دارای رنگ و جنس متفاوت و بدین ترتیب هر یک از اسباط اسرائیل دارای سنگ خاص و رنگ خاص خود بوده است. این سینه بند با زنجیرهایی به جلوی سینه ایفود نصب شده بوده است. اهمیت این سینه بند به این بوده است که اولا خود خداوند دستور ساخت آنرا داده بود و ثانیا وقتی هارون وارد قدس می شده است نام تمامی قبایل اسرائیل در حضور خداوند قرار می گرفته است. در کتاب خروج باب ۲۸ تمامی دستورالعمل ساخت سینه بند عدالت به موسی نوشته شده است.
منابع کتاب مقدس: پیدایش باب ۳۰ ، ۳۲ ، ۴۸ ، ۴۹ - یوشع باب ۳ ، ۷ ، ۱۳ - داوران باب ۸ - خروج باب ۱ ، ۳ ، ۱۲ ، ۱۶ ، ۲۸ ، ۴۰ - اعداد باب ۲ ، ۳۵ - پادشاهان دوم باب ۱۷ ، ۲۵ - عزرا باب ۲ - اعمال باب ۴ - لوقا باب ۲ - یوحنا باب ۴ - فیلیپیان باب ۳
پیدایش باب ۳۲ آیه ۲۸
۲۸ گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلكه اسرائیل، زیرا كه با خدا و با انسان مجاهده كردی و نصرت یافتی.»
۲۸ گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلكه اسرائیل، زیرا كه با خدا و با انسان مجاهده كردی و نصرت یافتی.»
یوشع باب ۳ آیه ۱۷
۱۷ و كاهنانی كه تابوت عهد خداوند را برمیداشتند، در میان اُرْدُن بر خشكی قایم ایستادند، و جمیع اسرائیل به خشكی عبور كردند تا تمامی قوم از اُرْدُن، بالكلیه گذشتند.
۱۷ و كاهنانی كه تابوت عهد خداوند را برمیداشتند، در میان اُرْدُن بر خشكی قایم ایستادند، و جمیع اسرائیل به خشكی عبور كردند تا تمامی قوم از اُرْدُن، بالكلیه گذشتند.
یوشع باب ۷ آیه ۲۵
۲۵ و یوشع گفت: «برای چه ما را مضطرب ساختی؟ خداوند امروز تو را مضطرب خواهد ساخت.» پس تمامی اسرائیل او را سنگسار كردند و آنها را به آتش سوزانیدند و ایشان را به سنگها سنگسار كردند.
۲۵ و یوشع گفت: «برای چه ما را مضطرب ساختی؟ خداوند امروز تو را مضطرب خواهد ساخت.» پس تمامی اسرائیل او را سنگسار كردند و آنها را به آتش سوزانیدند و ایشان را به سنگها سنگسار كردند.
داوران باب ۸ آیه ۲۷
۲۷ و جِدْعُون از آنها ایفودی ساخت و آن را در شهر خود عُفْرَه برپا داشت، و تمامی اسرائیل به آنجا در عقب آن زنا كردند، و آن برای جِدْعُون و خاندان او دام شد.
۲۷ و جِدْعُون از آنها ایفودی ساخت و آن را در شهر خود عُفْرَه برپا داشت، و تمامی اسرائیل به آنجا در عقب آن زنا كردند، و آن برای جِدْعُون و خاندان او دام شد.
خروج باب ۱۶ آیه ۳۱
۳۱ و خاندان اسرائیل آن را منّ نامیدند، و آن مثل تخم گشنیز سفید بود، و طعمش مثل قرصهای عسلی.
۳۱ و خاندان اسرائیل آن را منّ نامیدند، و آن مثل تخم گشنیز سفید بود، و طعمش مثل قرصهای عسلی.
خروج باب ۴۰ آیه ۳۸
۳۸ زیرا كه در روز، ابر خداوند بر مسكن و در شب، آتش بر آن میبود، در نظر تمامی خاندان اسرائیل، در همة منازل ایشان.
۳۸ زیرا كه در روز، ابر خداوند بر مسكن و در شب، آتش بر آن میبود، در نظر تمامی خاندان اسرائیل، در همة منازل ایشان.
پیدایش باب ۳۰ آیه ۴ تا ۱۳
۴ پس كنیز خود، بلهه را به یعقوب به زنی داد. و او به وی درآمد. ۵ و بلهه آبستن شده، پسری برای یعقوب زایید. ۶ و راحیل گفت: «خدا مرا داوری كرده است، و آواز مرا نیز شنیده، و پسری به من عطا فرموده است.» پس او را دان نام نهاد. ۷ و بلهه، كنیز راحیل، باز حامله شده، پسر دومین برای یعقوب زایید. ۸ و راحیل گفت: «به كُشتیهای خدا با خواهر خود كشتی گرفتم و غالب آمدم.» و او را نفتالی نام نهاد. ۹ و اما لیه چون دید كه از زاییدن باز مانده بود، كنیز خود زلفه را برداشته، او را به یعقوب به زنی داد. ۱۰ و زلفه، كنیز لیه، برای یعقوب پسری زایید. ۱۱ و لیه گفت: «به سعادت!» پس او را جاد نامید. ۱۲ و زلفه، كنیز لیه، پسر دومین برای یعقوب زایید. ۱۳ و لیه گفت: «به خوشحالی من! زیرا كه دختران، مرا خوشحال خواهند خواند.» و او را اشیر نام نهاد.
۴ پس كنیز خود، بلهه را به یعقوب به زنی داد. و او به وی درآمد. ۵ و بلهه آبستن شده، پسری برای یعقوب زایید. ۶ و راحیل گفت: «خدا مرا داوری كرده است، و آواز مرا نیز شنیده، و پسری به من عطا فرموده است.» پس او را دان نام نهاد. ۷ و بلهه، كنیز راحیل، باز حامله شده، پسر دومین برای یعقوب زایید. ۸ و راحیل گفت: «به كُشتیهای خدا با خواهر خود كشتی گرفتم و غالب آمدم.» و او را نفتالی نام نهاد. ۹ و اما لیه چون دید كه از زاییدن باز مانده بود، كنیز خود زلفه را برداشته، او را به یعقوب به زنی داد. ۱۰ و زلفه، كنیز لیه، برای یعقوب پسری زایید. ۱۱ و لیه گفت: «به سعادت!» پس او را جاد نامید. ۱۲ و زلفه، كنیز لیه، پسر دومین برای یعقوب زایید. ۱۳ و لیه گفت: «به خوشحالی من! زیرا كه دختران، مرا خوشحال خواهند خواند.» و او را اشیر نام نهاد.
پیدایش باب ۴۸ آیه ۵
۵ و الا´ن دو پسرت كه در زمین مصر برایت زاییده شدند، قبل از آنكه نزد تو به مصر بیایم، ایشان از آن من هستند، اِفرایم و مَنَسی مثل رؤبین و شمعون از آن من خواهند بود.
۵ و الا´ن دو پسرت كه در زمین مصر برایت زاییده شدند، قبل از آنكه نزد تو به مصر بیایم، ایشان از آن من هستند، اِفرایم و مَنَسی مثل رؤبین و شمعون از آن من خواهند بود.
اعداد باب ۳۵ آیه ۱ تا ۸
۱ و خداوند موسی را در عربات موآب نزد اردن در مقابل اریحا خطاب كرده،گفت: ۲ « بنیاسرائیل را امر فرما كه از نصیب ملك خود شهرها برای سكونت به لاویان بدهند، و نواحی شهرها را از اطراف آنها به لاویان بدهید. ۳ و شهرها بجهت سكونت ایشان باشد، و نواحی آنها برای بهایم و اموال و سایر حیوانات ایشان باشد. ۴ و نواحی شهرها كه به لاویان بدهید از دیوار شهر بیرون از هر طرف هزار ذراع باشد. ۵ و از بیرون شهر به طرف مشرق دو هزار ذراع، و به طرف جنوب دو هزار ذراع، و به طرف مغرب دو هزار ذراع، و به طرف شمال دو هزار ذراع بپیمایید. و شهر در وسط باشد و این نواحی شهرها برای ایشان خواهد بود. ۶ « و از شهرها كه به لاویان بدهید شش شهر ملجأ خواهد بود، و آنها را برای قاتل بدهید تا به آنجا فرار كند و سوای آنها چهل و دو شهر بدهید. ۷ پس جمیع شهرها كه به لاویان خواهید داد، چهل و هشت شهر با نواحی آنها خواهد بود. ۸ و اما شهرهایی كه از ملك بنیاسرائیل میدهید از كثیر، كثیر و از قلیل، قلیل بگیرید. هر كس به اندازة نصیب خود كه یافته باشد از شهرهای خود به لاویان بدهد.»
۱ و خداوند موسی را در عربات موآب نزد اردن در مقابل اریحا خطاب كرده،گفت: ۲ « بنیاسرائیل را امر فرما كه از نصیب ملك خود شهرها برای سكونت به لاویان بدهند، و نواحی شهرها را از اطراف آنها به لاویان بدهید. ۳ و شهرها بجهت سكونت ایشان باشد، و نواحی آنها برای بهایم و اموال و سایر حیوانات ایشان باشد. ۴ و نواحی شهرها كه به لاویان بدهید از دیوار شهر بیرون از هر طرف هزار ذراع باشد. ۵ و از بیرون شهر به طرف مشرق دو هزار ذراع، و به طرف جنوب دو هزار ذراع، و به طرف مغرب دو هزار ذراع، و به طرف شمال دو هزار ذراع بپیمایید. و شهر در وسط باشد و این نواحی شهرها برای ایشان خواهد بود. ۶ « و از شهرها كه به لاویان بدهید شش شهر ملجأ خواهد بود، و آنها را برای قاتل بدهید تا به آنجا فرار كند و سوای آنها چهل و دو شهر بدهید. ۷ پس جمیع شهرها كه به لاویان خواهید داد، چهل و هشت شهر با نواحی آنها خواهد بود. ۸ و اما شهرهایی كه از ملك بنیاسرائیل میدهید از كثیر، كثیر و از قلیل، قلیل بگیرید. هر كس به اندازة نصیب خود كه یافته باشد از شهرهای خود به لاویان بدهد.»
خروج باب ۱ آیه ۱ تا ۷
۱ و این است نامهای پسران اسرائیل كه بهمصر آمدند، هر كس با اهل خانهاش همراه یعقوب آمدند: ۲ رؤبین و شمعون و لاوی و یهودا، ۳ یساكار و زبولون و بنیامین، ۴ و دان و نفتالی، و جاد و اشیر. ۵ و همة نفوسی كه از صُلب یعقوب پدید آمدند هفتاد نفر بودند. و یوسف در مصر بود. ۶ و یوسف و همة برادرانش، و تمامی آن طبقه مردند. ۷ و بنیاسرائیل بارور و منتشر شدند، و كثیر و بینهایت زورآور گردیدند و زمین از ایشان پر گشت.
۱ و این است نامهای پسران اسرائیل كه بهمصر آمدند، هر كس با اهل خانهاش همراه یعقوب آمدند: ۲ رؤبین و شمعون و لاوی و یهودا، ۳ یساكار و زبولون و بنیامین، ۴ و دان و نفتالی، و جاد و اشیر. ۵ و همة نفوسی كه از صُلب یعقوب پدید آمدند هفتاد نفر بودند. و یوسف در مصر بود. ۶ و یوسف و همة برادرانش، و تمامی آن طبقه مردند. ۷ و بنیاسرائیل بارور و منتشر شدند، و كثیر و بینهایت زورآور گردیدند و زمین از ایشان پر گشت.
خروج باب ۳ آیه ۷ تا ۱۰
۷ و خداوند گفت: «هر آینه مصیبت قوم خود را كه در مصرند دیدم، و استغاثة ایشان را از دست سركاران ایشان شنیدم، زیرا غمهای ایشان را میدانم. ۸ و نزول كردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی دهم، و ایشان را از آن زمین به زمین نیكو و وسیع برآورم، به زمینی كه به شیر و شهد جاری است، به مكان كنعانیان و حِتّیان و اَموریان و فَرِزِّیان و حِوّیان ویبوسیان. ۹ و الا´ن اینك استغاثة بنیاسرائیل نزد من رسیده است، و ظلمی را نیز كه مصریان بر ایشان میكنند، دیدهام. ۱۰ پس اكنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم، و قوم من، بنیاسرائیل را از مصر بیرون آوری.»
۷ و خداوند گفت: «هر آینه مصیبت قوم خود را كه در مصرند دیدم، و استغاثة ایشان را از دست سركاران ایشان شنیدم، زیرا غمهای ایشان را میدانم. ۸ و نزول كردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی دهم، و ایشان را از آن زمین به زمین نیكو و وسیع برآورم، به زمینی كه به شیر و شهد جاری است، به مكان كنعانیان و حِتّیان و اَموریان و فَرِزِّیان و حِوّیان ویبوسیان. ۹ و الا´ن اینك استغاثة بنیاسرائیل نزد من رسیده است، و ظلمی را نیز كه مصریان بر ایشان میكنند، دیدهام. ۱۰ پس اكنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم، و قوم من، بنیاسرائیل را از مصر بیرون آوری.»
خروج باب ۱۲ آیه ۳۷
۳۷ و بنیاسرائیل از رعمسیس به سكوت كوچ كردند، قریبِ ششصدهزار مرد پیاده، سوای اطفال.
۳۷ و بنیاسرائیل از رعمسیس به سكوت كوچ كردند، قریبِ ششصدهزار مرد پیاده، سوای اطفال.
یوشع باب ۱۳ آیه ۶
۶ تمامی ساكنان كوهستان از لبنان تا مِصْرَفُوت مایمْ كه جمیع صِیدُونیان باشند، من ایشان را از پیش بنیاسرائیل بیرون خواهم كرد. لیكن تو آنها را به بنیاسرائیل به ملكّیت به قرعه تقسیم نما چنانكه تو را امر فرمودهام.
۶ تمامی ساكنان كوهستان از لبنان تا مِصْرَفُوت مایمْ كه جمیع صِیدُونیان باشند، من ایشان را از پیش بنیاسرائیل بیرون خواهم كرد. لیكن تو آنها را به بنیاسرائیل به ملكّیت به قرعه تقسیم نما چنانكه تو را امر فرمودهام.
پادشاهان دوم باب ۱۷ آیه ۶
۶ و در سال نهمِ هُوشَع، پادشاه آشور، سامره را گرفت و اسرائیل را به آشور به اسیری برد و ایشان را در حَلَحْ و خابور بر نهر جُوزان و در شهرهای مادیان سكونت داد.
۶ و در سال نهمِ هُوشَع، پادشاه آشور، سامره را گرفت و اسرائیل را به آشور به اسیری برد و ایشان را در حَلَحْ و خابور بر نهر جُوزان و در شهرهای مادیان سكونت داد.
پادشاهان دوم باب ۲۵ آیه ۱۰ تا ۱۱
۱۰ و تمامی لشكر كلدانیان كه همراه رئیس جلادان بودند، حصارهای اورشلیم را به هر طرف منهدم ساختند. ۱۱ و نبوزرادان، رئیسجلادان، بقیة قوم را كه در شهر باقی مانده بودند و خارجین را كه به طرف پادشاه بابل شده بودند و بقیة جمعیت را به اسیری برد.
۱۰ و تمامی لشكر كلدانیان كه همراه رئیس جلادان بودند، حصارهای اورشلیم را به هر طرف منهدم ساختند. ۱۱ و نبوزرادان، رئیسجلادان، بقیة قوم را كه در شهر باقی مانده بودند و خارجین را كه به طرف پادشاه بابل شده بودند و بقیة جمعیت را به اسیری برد.
عزرا باب ۲ آیه ۶۴
۶۴ تمامی جماعت، با هم چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر بودند.
۶۴ تمامی جماعت، با هم چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر بودند.
لوقا باب ۲ آیه ۳۶
۳۶ و زنی نبیه بود، حنا نام، دختر فنُوئیل از سبط اشیر بسیار سالخورده، که از زمان بکارت هفت سال با شوهر بسر برده بود.
۳۶ و زنی نبیه بود، حنا نام، دختر فنُوئیل از سبط اشیر بسیار سالخورده، که از زمان بکارت هفت سال با شوهر بسر برده بود.
یوحنا باب ۴ آیه ۲۰
۲۰ پدران ما در این کوه پرستش میکردند و شما میگویید که در اورشلیم جایی است که در آن عبادت باید نمود.”
۲۰ پدران ما در این کوه پرستش میکردند و شما میگویید که در اورشلیم جایی است که در آن عبادت باید نمود.”
یوحنا باب ۴ آیه ۳۹ تا ۴۰
۳۹ پس در آن شهر بسیاری از سامریان بواسطه سخن آن زن که شهادت داد که “هر آنچه کرده بودم به من باز گفت” بدو ایمان آوردند. ۴۰ و چون سامریان نزد او آمدند، از او خواهش کردند که نزد ایشان بماند و دو روز در آنجا بماند.
۳۹ پس در آن شهر بسیاری از سامریان بواسطه سخن آن زن که شهادت داد که “هر آنچه کرده بودم به من باز گفت” بدو ایمان آوردند. ۴۰ و چون سامریان نزد او آمدند، از او خواهش کردند که نزد ایشان بماند و دو روز در آنجا بماند.
فیلیپیان باب ۳ آیه ۵
۵ روز هشتم مختون شده و از قبیله اسرائیل، از سبط بنیامین، عبرانی از عبرانیان، از جهت شریعت فریسی،
۵ روز هشتم مختون شده و از قبیله اسرائیل، از سبط بنیامین، عبرانی از عبرانیان، از جهت شریعت فریسی،
اعمال باب ۴ آیه ۳۶
۳۶ و یوسف که رسولان او را برنابا یعنی ابنالوعظ لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه قپرسی،
۳۶ و یوسف که رسولان او را برنابا یعنی ابنالوعظ لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه قپرسی،
خروج باب ۲۸ آیه ۳ تا ۴
۳ و تو به جمیع دانادلانی كه ایشان را به روح حكمت پر ساختهام، بگو كه رختهای هارون را بسازند برای تقدیس كردن او تا برای من كهانت كند. ۴ و رختهایی كه میسازند این است: سینهبند و ایفود و ردا و پیراهن مُطَرَّز و عمامه و كمربند. این رختهای مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش بسازند تا بجهت من كهانت كنند.
۳ و تو به جمیع دانادلانی كه ایشان را به روح حكمت پر ساختهام، بگو كه رختهای هارون را بسازند برای تقدیس كردن او تا برای من كهانت كند. ۴ و رختهایی كه میسازند این است: سینهبند و ایفود و ردا و پیراهن مُطَرَّز و عمامه و كمربند. این رختهای مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش بسازند تا بجهت من كهانت كنند.
خروج باب ۲۸ آیه ۹ تا ۳۰
۹ و دو سنگ جزع بگیر و نامهای بنیاسرائیل را بر آنها نقش كن. ۱۰ شش نام ایشان را بر یك سنگ و شش نام باقی ایشان را بر سنگ دیگر موافق تولد ایشان. ۱۱ از صنعتِ نقاشِ سنگ مثل نقش خاتم نامهای بنیاسرائیل را بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در طوقهای طلا نصب كن. ۱۲ و آن دو سنگ را بر كتفهای ایفود بگذار تا سنگهای یادگاری برای بنیاسرائیل باشد، و هارون نامهای ایشان را بر دو كتف خود، بحضور خداوند برای یادگاری بردارد. ۱۳ و دو طوق از طلا بساز. ۱۴ و دو زنجیر از طلای خالص بساز مثل طناب بهم پیچیده شده، و آن دو زنجیر بهم پیچیده شده را در طوقها بگذار. ۱۵ « و سینهبند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق كار ایفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده بساز. ۱۶ و مربع و دولا باشد، طولش یك وجب و عرضش یك وجب. ۱۷ و آن را به ترصیع سنگها، یعنی به چهار رسته از سنگها مرصع كن كه رستة اول عقیق احمر و یاقوت اصفر و زمرد باشد، ۱۸ و رستة دوم بهرمان و یاقوت كبود و عقیق سفید، ۱۹ و رستة سوم عین الهر و یشم و جمشت، ۲۰ و رستة چهارم زبرجد و جزع و یشب. و آنها در رستههای خود با طلا نشانده شود. ۲۱ و سنگها موافق نامهای بنیاسرائیل مطابق اسامی ایشان، دوازده باشد، مثل نقش خاتم، و هر یك برای دوازده سبط موافق اسمش باشد. ۲۲ و بر سینهبند، زنجیرهای بهم پیچیده شده، مثل طناب از طلای خالص بساز. ۲۳ و بر سینهبند، دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه را بر دو طرف سینهبند بگذار. ۲۴ و آن دو زنجیر طلا را بر آن دو حلقهای كه برسر سینهبند است بگذار. ۲۵ و دو سر دیگر آن دو زنجیر را در آن دو طوق ببند و بر دو كتف ایفود بطرف پیش بگذار. ۲۶ و دو حلقة زرین بساز و آنها را بر دو سر سینهبند، به كنار آن كه بطرف اندرون ایفود است، بگذار. ۲۷ و دو حلقة دیگر زرین بساز و آنها را بر دو كتف ایفود از پایین بجانب پیش، در برابر پیوستگی آن، بر زبر زنار ایفود بگذار. ۲۸ و سینهبند را به حلقههایش بر حلقههای ایفود به نوار لاجورد ببندند تا بالای زنار ایفود باشد و تا سینهبند از ایفود جدا نشود. ۲۹ و هارون نامهای بنیاسرائیل را بر سینهبند عدالت بر دل خود، وقتی كه به قدس داخل شود، به حضور خداوند بجهت یادگاری دائماً بردارد. ۳۰ و اوریم و تُمّیم را در سینهبند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتی كه به حضور خداوند بیاید، و عدالت بنیاسرائیل را بر دل خود بحضور خداوند دائماً متحمل شود.
۹ و دو سنگ جزع بگیر و نامهای بنیاسرائیل را بر آنها نقش كن. ۱۰ شش نام ایشان را بر یك سنگ و شش نام باقی ایشان را بر سنگ دیگر موافق تولد ایشان. ۱۱ از صنعتِ نقاشِ سنگ مثل نقش خاتم نامهای بنیاسرائیل را بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در طوقهای طلا نصب كن. ۱۲ و آن دو سنگ را بر كتفهای ایفود بگذار تا سنگهای یادگاری برای بنیاسرائیل باشد، و هارون نامهای ایشان را بر دو كتف خود، بحضور خداوند برای یادگاری بردارد. ۱۳ و دو طوق از طلا بساز. ۱۴ و دو زنجیر از طلای خالص بساز مثل طناب بهم پیچیده شده، و آن دو زنجیر بهم پیچیده شده را در طوقها بگذار. ۱۵ « و سینهبند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق كار ایفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده بساز. ۱۶ و مربع و دولا باشد، طولش یك وجب و عرضش یك وجب. ۱۷ و آن را به ترصیع سنگها، یعنی به چهار رسته از سنگها مرصع كن كه رستة اول عقیق احمر و یاقوت اصفر و زمرد باشد، ۱۸ و رستة دوم بهرمان و یاقوت كبود و عقیق سفید، ۱۹ و رستة سوم عین الهر و یشم و جمشت، ۲۰ و رستة چهارم زبرجد و جزع و یشب. و آنها در رستههای خود با طلا نشانده شود. ۲۱ و سنگها موافق نامهای بنیاسرائیل مطابق اسامی ایشان، دوازده باشد، مثل نقش خاتم، و هر یك برای دوازده سبط موافق اسمش باشد. ۲۲ و بر سینهبند، زنجیرهای بهم پیچیده شده، مثل طناب از طلای خالص بساز. ۲۳ و بر سینهبند، دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه را بر دو طرف سینهبند بگذار. ۲۴ و آن دو زنجیر طلا را بر آن دو حلقهای كه برسر سینهبند است بگذار. ۲۵ و دو سر دیگر آن دو زنجیر را در آن دو طوق ببند و بر دو كتف ایفود بطرف پیش بگذار. ۲۶ و دو حلقة زرین بساز و آنها را بر دو سر سینهبند، به كنار آن كه بطرف اندرون ایفود است، بگذار. ۲۷ و دو حلقة دیگر زرین بساز و آنها را بر دو كتف ایفود از پایین بجانب پیش، در برابر پیوستگی آن، بر زبر زنار ایفود بگذار. ۲۸ و سینهبند را به حلقههایش بر حلقههای ایفود به نوار لاجورد ببندند تا بالای زنار ایفود باشد و تا سینهبند از ایفود جدا نشود. ۲۹ و هارون نامهای بنیاسرائیل را بر سینهبند عدالت بر دل خود، وقتی كه به قدس داخل شود، به حضور خداوند بجهت یادگاری دائماً بردارد. ۳۰ و اوریم و تُمّیم را در سینهبند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتی كه به حضور خداوند بیاید، و عدالت بنیاسرائیل را بر دل خود بحضور خداوند دائماً متحمل شود.
اعداد باب ۲ آیه ۲
۲ « هر كس از بنیاسرائیل نزد عَلَم و نشان خاندان آبای خویش خیمه زند، در برابر و اطراف خیمة اجتماع خیمه زنند.
۲ « هر كس از بنیاسرائیل نزد عَلَم و نشان خاندان آبای خویش خیمه زند، در برابر و اطراف خیمة اجتماع خیمه زنند.
پیدایش باب ۴۹ آیه ۱ تا ۲۸
۱ و یعقوب، پسران خود را خوانده،گفت: «جمع شوید تا شما را از آنچه در ایام آخر به شما واقع خواهد شد، خبر دهم. ۲ ای پسران یعقوب جمع شوید و بشنوید! و به پدر خود، اسرائیل، گوش گیرید. ۳ «ای رؤبین! تو نخستزادة منی، توانایی من و ابتدای قوتم، فضیلت رفعت و فضیلت قدرت. ۴ جوشان مثل آب، برتری نخواهی یافت، زیرا كه بر بستر پدر خود برآمدی. آنگاه آن را بیحرمتساختی، به بستر من برآمد. ۵ «شمعون و لاوی برادرند. آلات ظلم، شمشیرهای ایشان است. ۶ ای نفس من به مشورت ایشان داخل مشو، و ای جلال من به محفل ایشان متحد مباش زیرا در غضب خود مردم را كشتند. و در خودرأیی خویش گاوان را پی كردند. ۷ ملعون باد خشم ایشان، كه سخت بود، و غضب ایشان زیرا كه تند بود! ایشان را در یعقوب متفرق سازم و در اسرائیل پراكنده كنم. ۸ «ای یهودا تو را برادرانت خواهند ستود. دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود، و پسران پدرت، تو را تعظیم خواهند كرد. ۹ یهودا شیربچهای است، ای پسرم از شكار برآمدی. مثل شیر خویشتن را جمع كرده، در كمین میخوابد و چون شیرمادهای است. كیست او را برانگیزاند؟ ۱۰ عصا از یهودا دور نخواهد شد. و نه فرمانفرمایی از میان پایهای وی تا شیلو بیاید. و مر او را اطاعت امتها خواهد بود. ۱۱ كّرة خود را به تاك و كّرة الاغ خویش را به مو بسته. جامة خود را به شراب، و رخت خویش را به عصیر انگور میشوید. ۱۲ چشمانش به شراب سرخ و دندانش به شیر سفید است. ۱۳ «زبولون، بر كنار دریا ساكن شود، و نزد بندر كشتیها. و حدود او تا به صیدون خواهد رسید. ۱۴ یساكار حمار قوی است در میان آغلها خوابیده. ۱۵ چون محل آرمیدن را دید كه پسندیده است، و زمین را دلگشا یافت، پس گردن خویش را برای بار خم كرد، و بندة خراج گردید. ۱۶ «دان، قوم خود را داوری خواهد كرد، چون یكی از اسباط اسرائیل. ۱۷ دان ماری خواهد بودبه سر راه، و افعی بر كنار طریق كه پاشنة اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد. ۱۸ ای یهوه منتظر نجات تو میباشم. ۱۹ «جاد، گروهی بر وی هجوم خواهند آورد، و او به عقب ایشان هجوم خواهد آورد. ۲۰ اشیر، نان او چرب خواهد بود، و لذات ملوكانه خواهد داد. ۲۱ نفتالی، غزال آزادی است، كه سخنان حسنه خواهد داد. ۲۲ «یوسف، شاخة باروری است. شاخة بارور بر سر چشمهای كه شاخههایش از دیوار برآید. ۲۳ تیراندازان او را رنجانیدند، و تیر انداختند و اذیت رسانیدند. ۲۴ لیكن كمان وی در قوت قایم ماند و بازوهای دستش به دست قدیر یعقوب مقوی گردید كه از آنجاست شبان و صخرة اسرائیل. ۲۵ از خدای پدرت كه تو را اعانت میكند، و از قادرمطلق كه تو را بركت میدهد، به بركات آسمانی از اعلی و بركات لجهای كه در اسفل واقع است، و بركات پستانها و رحم. ۲۶ بركات پدرت بر بركات جبال ازلی فایق آمد، و بر حدود كوههای ابدی و بر سر یوسف خواهد بود، و بر فرق او كه از برادرانش برگزیده شد. ۲۷ «بنیامین، گرگی است كه میدرد. صبحگاهان شكار را خواهد خورد، و شامگاهان غارت را تقسیم خواهد كرد. » ۲۸ همة اینان دوازده سبط اسرائیلند، و این است آنچه پدر ایشان، بدیشان گفت و ایشان را بركت داد، و هر یك را موافق بركت وی بركت داد.
۱ و یعقوب، پسران خود را خوانده،گفت: «جمع شوید تا شما را از آنچه در ایام آخر به شما واقع خواهد شد، خبر دهم. ۲ ای پسران یعقوب جمع شوید و بشنوید! و به پدر خود، اسرائیل، گوش گیرید. ۳ «ای رؤبین! تو نخستزادة منی، توانایی من و ابتدای قوتم، فضیلت رفعت و فضیلت قدرت. ۴ جوشان مثل آب، برتری نخواهی یافت، زیرا كه بر بستر پدر خود برآمدی. آنگاه آن را بیحرمتساختی، به بستر من برآمد. ۵ «شمعون و لاوی برادرند. آلات ظلم، شمشیرهای ایشان است. ۶ ای نفس من به مشورت ایشان داخل مشو، و ای جلال من به محفل ایشان متحد مباش زیرا در غضب خود مردم را كشتند. و در خودرأیی خویش گاوان را پی كردند. ۷ ملعون باد خشم ایشان، كه سخت بود، و غضب ایشان زیرا كه تند بود! ایشان را در یعقوب متفرق سازم و در اسرائیل پراكنده كنم. ۸ «ای یهودا تو را برادرانت خواهند ستود. دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود، و پسران پدرت، تو را تعظیم خواهند كرد. ۹ یهودا شیربچهای است، ای پسرم از شكار برآمدی. مثل شیر خویشتن را جمع كرده، در كمین میخوابد و چون شیرمادهای است. كیست او را برانگیزاند؟ ۱۰ عصا از یهودا دور نخواهد شد. و نه فرمانفرمایی از میان پایهای وی تا شیلو بیاید. و مر او را اطاعت امتها خواهد بود. ۱۱ كّرة خود را به تاك و كّرة الاغ خویش را به مو بسته. جامة خود را به شراب، و رخت خویش را به عصیر انگور میشوید. ۱۲ چشمانش به شراب سرخ و دندانش به شیر سفید است. ۱۳ «زبولون، بر كنار دریا ساكن شود، و نزد بندر كشتیها. و حدود او تا به صیدون خواهد رسید. ۱۴ یساكار حمار قوی است در میان آغلها خوابیده. ۱۵ چون محل آرمیدن را دید كه پسندیده است، و زمین را دلگشا یافت، پس گردن خویش را برای بار خم كرد، و بندة خراج گردید. ۱۶ «دان، قوم خود را داوری خواهد كرد، چون یكی از اسباط اسرائیل. ۱۷ دان ماری خواهد بودبه سر راه، و افعی بر كنار طریق كه پاشنة اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد. ۱۸ ای یهوه منتظر نجات تو میباشم. ۱۹ «جاد، گروهی بر وی هجوم خواهند آورد، و او به عقب ایشان هجوم خواهد آورد. ۲۰ اشیر، نان او چرب خواهد بود، و لذات ملوكانه خواهد داد. ۲۱ نفتالی، غزال آزادی است، كه سخنان حسنه خواهد داد. ۲۲ «یوسف، شاخة باروری است. شاخة بارور بر سر چشمهای كه شاخههایش از دیوار برآید. ۲۳ تیراندازان او را رنجانیدند، و تیر انداختند و اذیت رسانیدند. ۲۴ لیكن كمان وی در قوت قایم ماند و بازوهای دستش به دست قدیر یعقوب مقوی گردید كه از آنجاست شبان و صخرة اسرائیل. ۲۵ از خدای پدرت كه تو را اعانت میكند، و از قادرمطلق كه تو را بركت میدهد، به بركات آسمانی از اعلی و بركات لجهای كه در اسفل واقع است، و بركات پستانها و رحم. ۲۶ بركات پدرت بر بركات جبال ازلی فایق آمد، و بر حدود كوههای ابدی و بر سر یوسف خواهد بود، و بر فرق او كه از برادرانش برگزیده شد. ۲۷ «بنیامین، گرگی است كه میدرد. صبحگاهان شكار را خواهد خورد، و شامگاهان غارت را تقسیم خواهد كرد. » ۲۸ همة اینان دوازده سبط اسرائیلند، و این است آنچه پدر ایشان، بدیشان گفت و ایشان را بركت داد، و هر یك را موافق بركت وی بركت داد.
مختصری درباره تاریخ و اسباط اسرائیل
Reviewed by جواد
on
شنبه, مرداد ۱۸, ۱۳۹۳
Rating:
